شبکهی اجتماعی (فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام و غیره) مانند بسیاری کلمههای ترکیبی دیگر واژهی آشنا و ناآشناییست که ذهن همگی ما با بحثهای پیرامونش آشناست. این جمله حاکی از نقش روزافزونیست که فضای شیشهای شبکههای اجتماعی در زندگی ما یافته است. شیوهی مواجههی ما با مسائلی که ناشی از راهیابی تکنولوژی و از آن راه، ارتباط انسانی (شخصی، اجتماعی و کاری) در بطن زندگی روزمرهی ماست، غالباً شکلی خودبهخودی و تدریجی دارد. آشنایی بدون شناخت فلسفهی شبکهی اجتماعی مانند هر موضوع دیگر با چالشهایی همراه است.
مقدمهی طرح شده دریچهی ورود ما به بحث اصلی پیرامون چالش رودرروی بسیاری از ماست. تجربهی نشان دادن تصویر قشنگ و همیشه خوب از خود به دیگران و تعارضی که موضوع نام برده با خویش به همراه دارد. دیدن، دیده شدن و همچنین تلاش برای پذیرفته و دوست داشته شدن و در مرحلهای ظهور خشم که همگی شاهد آن بوده یا تجربه نمودهایم. قصد بخش اول از نوشتار حاضر، طرح سؤالاتیست تا هر فرد با پاسخ به آنها نگاهی دوباره به نقش و حضور ناگزیر خود در شبکههای شیشهای اجتماعی داشته باشد: آیا ما همیشه حال خوبی داریم؟ چگونه در دنیای حقیقی میتوان همیشه خوب بود؟ چگونه انتقام از دیگران، تظاهر و خشم، راه رهایی ما از تعارضی میشود که باارائهی سایهای غیر حقیقی در نگاه دیگران، هنوز هم همراه ماست؟ تعامل با کدام پیشفرض شکل مناسب خود را پیدا خواهد کرد؟ چرا تعاملی که قرار است اتفاق بیفتد، به خشم تبدیل میگردد؟
فارغ از پاسخی که برای موارد نام برده خواهیم داشت، وجود یا عدم وجود کنشگری و یا انفعال، مسیریست که در فضای شیشهای ایفا خواهیم نمود. به تعبیر کارل یونگ، انسان صرفنظر از موجودیت فعلی خویش، بخشی از آرزوها و توانهای به ظهور نرسیدهایست که به جستجوی آنها میپردازد. این بخش از وجود انسان در نگرش یونگ به سایه تعبیر شده است. به نظر میرسد، تلاش برای دیده شدن و کنشهای ناکافی، هدفمند و غیرهدفمند مانند پرسهزنی در شبکه های اجتماعی و دیدنِ با دلیل و بیدلیلِ هزاران هزار دادهی تصویری و نوشتاری هرروزه، تلاشی در جهت به ظهور رساندن بخشی از آن سایه در زندگی هر یک از ماست (بازنمایی فردی). تفاوت وجود چارچوب فردی (کنشگری و انفعال) تفاوت جستجوی خواستهها در میان هزاران هزار دادهی داده تا مسخشدگی میان آنهاست. منِ فاقد کنشگری پس از ورود به شبکههای اجتماعی در تلاش برای بالافعل نمودن سایههای درونی، به سایهای تمام قد از خود بدل میگردد که ارائهگر تصویریست که در جستجوی آنست. این مسیر، سبب بروز تعارض و تضاد بیش از پیش میان منِ حقیقی و منِ مطلوب میگردد. ارائهی تصویر قشنگ اما بیجان از خود به دیگران، دوست نداشتن خود و تلاش برای دوست داشته شدن با ارائهی سایهای غیر واقعی از خود، تلاش برای دیده شدن و ترس از اینکه در صورت دید شدن منِ واقعی، قضاوت دیگران از ما چه خوهد بود، سبب تعارض و درگیری بیشترمان با خود و در کاربرد شبکههایی میگردد که خود، اثر انگشت خویش را بر آنها حک نموده بودیم.
در این وضعیت، جملهی آشنای «نگذاریم برنامکها برایمان تصمیم بگیرند و ما را با خود به هر جا که میخواهند ببرند.» شاید جوابگوی عطش و خشم تولید شده نباشد. شناخت شیوهی کاربرد، یافتن جایگاه درستمان در این میان و اتمسفر شبکههای اجتماعی نیازمند صرف زمان است. با پیشفرض شناخت، میتوانیم نقشی مفید و هدفمند در تولید محتوا ایفا کنیم که تلاشی سودمند برای کنشگری باشد. شاید از این راه بتوان راه بهتری در پیش گرفت. شبکههای اجتماعی بازتاب کاملی از پیرامون ماست. سایههای زیادی در اطراف وجود دارند و میان اتمسفر شبکههای نام برده تنفس میکنند. بدترین کارکردی که انفعال در آنها به همراه دارد، تلاش در بعضی زمانهای مشخص از شبانهروز برای صرف وقت و تفریح لابهلای آنهاست. تفریحی که گاه به انزجار و پریشانی ختم میشود. به نظر میرسد شبکههای اجتماعی ظرفهایی برای پیشرفت هر فرد پیش روی او قرار میدهد. اما نیاز به پیشفرضهای اساسی دارد تا از ظرفیت موجود بهره برده و شیوهی تفکر هر فرد در مسیر پیشرفتن قرار گیرد. پایان بخش اول از نوشتهی حاضر، یادآوری بخشی از نوشتهی سِت گادین پیرامون مطالب نام برده است:
قانون سادهی جامعهی شیشهای شبکه های اجتماعی از این قرار است:
- اگه میتونی چیزهایی رو بهتر کنی، همین کار رو بکن؛
- استقلال (آزادی فردی) در کنار خودش، مسئولیتپذیری به همراه داره؛