عنوان کتاب : محاق
و انسان همانست که باید باشد
Dark Side of the Moon
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف :1380
تعداد صفحه:132
هر چيزي تا مطلقاً نفي نگردد اثبات نميشود ازجمله خود خدا.
و اصلاً خود وجود خدا منشأ چنين وضعيتي استيعني لااله الاالله:
نيست خدائي مگر اينكه نبودش كاملاً ثابت شود ونبودش همان انسان است كه جانشين اوست.
مؤلف
«زين پس رهروان وادي خودشناسي هستند كه بهحقايق دين من نائل آمده و آن را تصديق ميكنند».
حضرت رسولاكرم(ص)
«به راستي هر كس كه خود را شناخت خدا راشناخت و همه چيز را شناخت، مشكلش حل شد ورستگار گرديد».
امام علي(ع)
«به راستي صراطالمستقيم همان خودشناسياست».
امام جعفرصادق(ع)
برشهایی از این کتاب:
آیا انسانی مسئول هستی؟
مسئول خودت یا دیگران؟
اگر مسئول دیگرانی پس اول باید توانسته باشی که مسئولیت خودت را کاملا پذیرفته باشی و خودت شده باشی.
و اما آیا تو خودت چیستی؟
باید بدانی که چیستی تا مسئولیتش را بپذیری.
آیا تو اعمال خویشتنی؟
اندیشه های خودی؟
احساساتِ خودی؟
غرایزت هستی؟
خواب و خیال خویشتنی؟
عادات خویشتنی؟
آیا تن خویشتنی؟....
اگر اعمال خویشتنی پس چرا همواره دیر یا زود از اعمالت پشیمان می شوی؟
اگر اندیشه هایت هستی چرا همواره دیر یا زود برایت پوچ می شوند؟
اگر احساسات خویشتنی پس چرا آنها را درک نمی کنی و بر آنها فائق نمی توانی آمد؟
اگر غرایز خویشی پس چرا نمی توانی آنها را نابودسازی تا از دریوزه گی نجات یابی؟
اگر خوب و خیال خویشتنی پس چرا نه برآنها احاطه داری و نه درکشان می کنی.
اگر عادات خویشتنی ،پس چرا اسیرشان هستی و از آنها در رنجی؟
و اگر تن خویشی پس چرا بیمار و پیر می شود و نهایتا می میرد و متلاشی می گردد؟
اینها همه نه تنها خود تو نیست بلکه تماما ضدتوست.
.....
از صفحه 69همین کتاب.
...اگر راست می گویی((خود)) را ایثار کن،منیت و غرورت را.
مال و جان و علم و حتی عشقت هیچ کدام از تو نیست و از غیر است
تو خالق هیچ کدام از اینها نیستی و به همین دلیل مالک ابدی هیچ کدام از اینها نمی توانی بود.
اگر از اینها ایثار کنی تازه عادل شده ای و از وجود خود ستم زدایی نموده ای،پس ایثار نکرده ای بلکه انصاف نموده ای و زندگی را برای خودت راحت تر ساخته ای.....
اگر راست می گویی((خود)) را ایثار کن و برای این کار کافی است که راست گویی و بی ریایی پیشه کنی.
که تازه در این صورت هم هیچ ایثار نکرده ای بلکه حق واقعیت را ادا کرده ای و ستم نکرده ای و فریب نداده ای و تازه عادل گردیده ای و نه عاشق!...
از صفحه 75 این کتاب
....
آنکه خود را پنهان نسازد بالاخره پنهانش می سازند در بیمارستان ،تیمارستان،زندان و یا قبرستان.
و اما آنکه خود را در چیزهای قشنگ و مردم پسندانه ای مخفی می کند:
در آداب و رسوم
در مذاهب و مکاتب
در هنرها
در حرفه اش
در بازی ها
در مواد مستی زا
در تلویزیون
در خدمت عاشقانه و...
برای مدتی آدرس و مخفی گاه خود را می داند ولی به تدریج از یادش می رود و به کلی خود را گم و فراموش می سازد و واقعا برای همیشه پنهان می شود و حتی از چشم خودش.
انسان باید در خودش پنهان شود:
جایی که نه کسی بتواند او را پیدا کند و لو دهد و نه جایی که خودش از یاد خود بتواند برود.
از صفحه 78 این کتاب
...
وظیفه:
چون ((من)) خودش نیست و می خواهد که ((خود))باشد
پس بایستی وجود فیزیکی اش را مقید و موظّف به کارهایی سازد تا به تدریج حال و هوای خودیت در او پدید آید:
کارهایی که مربوط به نیازهایش در هر شرایطی می شود:
نیازهای غریزی
فکری
عاطفی.
یعنی باید خدمتگزار و شاکر و خاشع کسانی باشد که شکم و زیرشکم و فکر و دل او را تغذیه می کنند و به وی ایمنی می بخشند:
والدین
ارباب
ارباب رجوع
همسر
فرزندان
معلم و مربی و...
و طبیعت
و نیز تن خویش.
در غیر این صورت مستمراً بیخودتر می شود و بیگانه تر و دیوانه تر.
وظیفه یعنی
وظیفه ی خودیابی،وجود یابی.
وظیفه شناسی یعنی شناختِ بی خودیِ خود
و شناخت راه و روش های خودیابی.
وظیفه شناسی اصل اول عقل و آدمیت است.
گریز از وظیفه منجر به عذاب ها و برده گی ها می شود
و این ابتلای جبری به ((خود)) است:خودی منفور!
از صفحه 90
...
ستم:
((مرا دوست بدار!))
این است منشا و علت هر ستم و ریائی که مبدا آن در خانواده هاست
و معادش در حکومت ها.
زیرا دوست داشتن یک وضع غیر ارادی و قلبی است.
انسان با اراده اش نمی تواند کسی را دوست بدارد
و یا نفرت ورزد.
خداوند نیز همین امر را به بشر نمود که موجب شد اکثریت مردم منکر و عدو شدند
و مابقی هم از سر ریا و تزویر به دین گراییدند و پیامبرانش را عداوت نموده و حتی به قتل رسانیدند.
این امر مذکور ذات و مقصد طبیعی هر امری است و هر تعلیم و تربیتی.
یعنی تحت فشار قرار دادن دل تا اینکه منقلب گردد و از خودپرستی رها شود.
آنکه در این امر موفق شود و دل خود را از خودخواهی برهاند به راستی رسته است زیرا کسی که بتواند
دیگری را قلبا دوست بدارد در بهشت وجود قرار گرفته است
و گرنه به انواع ستم و ریا که تماما عذاب است مبتلا می شود
یعنی به دوزخ خودی که اصلا نمی داند چیست و چه می خواهد.
((خود))ی که اصلا موجودی عاریه ای و فرضی است
از صفحه 100 کتاب محاق،اثر استاد علی اکبر خانجانی ،مولف 179جلد کتاب که همگی را بصورت رایگان در اختیار عموم قرار داده اند: