"عشق و برابری"!
....این شعار و تظاهری عمومی در روابط بین انسانهاست و امروزه یک شعار جهانی شده که پرچم دارش تمدّن غرب است ،چرا که این تمدّن فقط بر اساس این تظاهر و شعار است که پدید آمده است و آن اینکه:
همه در مقابل عشق برابرند!
یعنی اینکه همه ما(غربیان) عاشقیم و لذا برابریم و مابقی جهانیان نیز باید همینطور شوند و گرنه پدرشان را در می آوریم.
و چون عشقی وجود ندارد و دعوی عشق فقط مکر و پناهگاهی برای انکار دین و اخلاق و تقوا است لذا تلاش برای برابرسازی هم جز به قدرت زور و زر و تزویر ممکن نیست.
منظور از شعار عشق این است که:
ما دیگر نیازی به هیچ تعهدی در رابطه با دیگران نداریم و حقّ داریم با دیگران هر کاری بکنیم و دیگران هم حق ندارند اعتراض کنند چون ما عاشق آنها هستیم و آنها هم باید عاشق ما باشند و به ما اجازه هر تجاوزی را بدهند.
بنابر این عشق آخرین مکر برای تجاوز به حقوق دیگران است و انکار برابری انسانها.
پس این عشق دقیقاً ضدّ برابری انسهانهاست و ابزار و ایدئولوژی آدمخواری است وفلسفه امپریالیزم......
از صفحه 98کتاب خاطرات حواس اثر استاد علی اکبر خانجانی