عصر خودکشی:
(قیامت تاریخ)
تا آنجا که تاریخ به یاد میآورد بنیانگذار خودکشی، بزرگان اندیشههای بکر بودهاند. از خودکشی غیرمستقیم سقراط پدر حکمت مغربزمین تا خودکشی مستقیم یکی از شاگردانش یعنی ارسطو (که البته مورد تردید برخی از مورخین است) تا خودکشی لوکرتیوس پدر فلسفهی التقاط در سن چهلسالگی و خودکشی ابنسینا بهواسطهی افیون از فرط درد و تا به عصر جدید که شاهد خودکشی بزرگانی چون وانگوگ بانی مکتب امپرسیونیزم در نقاشی و جکلندن و همینگوی دو تن از پدران داستاننویسی مدرن و همچنین صادق هدایت خودمان و شخصیت مشابه او در ژاپن یعنی میشیما و امثالهم.
و اما امروزه خودکشی امری رایج در میان عامهی مردم است؛ بهویژه در جماعت متمدنتر و شکمسیرتر. و حتی به تبعیت از بشر برخی از حیوانات بسیار تیزهوش مثل نهنگها نیز دست به خودکشی جمعی میزنند. و در روایات اسلامی آمده است که در آخرالزمان گروههای بشری بهطور دستهجمعی خودکشی میکنند که امروزه بهویژه در جوامع غربی شاهدیم.
جدای خودکشیهای غیرمستقیم بهواسطهی مخدرات و داروهای روانگردان که بهطور تدریجی انجام میگیرد، به نظر میرسد نوعی طرز فکر خاص در بشر وجود دارد که قلمرو پیدایش خودکشی است و آن نگرش کلان به زندگی و معنای هستی انسان در جهان و توقع بیش از حد انسان از خویشتن و جاهطلبیها و احساس خداگونهی ناکام و تکبر متلاشیشده در عرصهی عشق و احساس پوچی در تمامیت زندگی است.
خودکشی حاصل نوعی خودشناسی کافرانه و ظلمانی است که بدون نور هدایت و امام روحانی رخ میدهد و در برزخِ بیمعنایی به جان صاحبش میافتد و شهیدش میکند.
بهتحقیق معلوم شده است که انسانهایی که با فکر خودکشی روزگار میگذرانند انسانهایی رقیقالقلب و شدیداً عاطفی هستند و در طبقهی خودشان از طرز فکری عمیقتر و جدیتر برخوردارند و عموماً آدمهایی بسیار کمآزارند و به جای انتقام از دیگران، از خود انتقام میکشند.
در بسیاری موارد، خودکشی حاصل عشقهایی ناکام و پاک بوده است. اگر خودکشی را در معنای وسیعتری بهکار گیریم، بسیاری از مصلحین و انقلابیون را هم میتوان در این جرگه قرار داد که بین مرگ و یک آرمان، انتخاب میکنند. خودکشی حاصل شکست در آرمان است.
در قرآن کریم میخوانیم که اگر خداوند مؤمنانی را امر به خودکشی نماید اندکی اطاعت میکنند. برخی از مفسرین، واقعهی کربلا را از مصادیق این آیه دانستهاند. هرچند که در قلمرو اخلاق دینی خودکشی امرى مکروه و بلکه گناهی بزرگ محسوب شده و در قرآن دالّ بر یأس از رحمت خدا بیان شده است که نوعی کفر است.
بههرحال طبق موازین اخلاقی نیز بین آنان که به آزار و قتل دیگران همت میکنند و آنهایی که خود را مورد آزار و قتل قرار میدهند بدون شک دستهی دوم عادلتر و باشرفتر میباشند. خودکشی یا حاصل ناکامی شدید است و یا بهکامرسیدگی شدید، یا حاصل عیاشی زیاد از حد است و یا حاصل تقوای افراطی. بههرحال بشر مدرن به شیوههایی متفاوت و بس پیچیده مشغول انواع خودکشی و خودزنی وخودبراندازی است.
بدون شک خودکشی اگر بهراستی «خود»کشی باشد، منجر به تنکشی نمیگردد. تنکشی حاصل خودپرستی میباشد. قضاوت دربارهی خودکشی امری بس لطیف و پیچیده و فقط کار خدا است. بهقول صادق هدایت: «اگر مرگ نمیبود انسان به طریقی آنرا اختراع میکرد». اگر ترس از مرگ نمیبود اکثر انسانها خودکشی میکردند. خودکشی بدان معنا است که انسان انگیزه و معنای کافی برای تحمل بار زندگی را ندارد و رنجکشیدنِ بیش از حد را در شأن زندگی نمیداند.
بههرحال خودکشی حاصل بلندپروازی روح انسان است و دلیل بر پستی او نمیتواند بود. این نیز ثابت میکند که انسان، صاحب روحی جاودانه است و بدین لحاظ خودکشی یکی از نشانههای ایمان به حیات پس از مرگ است و نه کفر. اگر عصر جدید عصر خودکشی بشر است، بدان معنا است که بشر مدرن از بشر دورانهای گذشته احساس بدبختی بیشتری میکند و پیشرفتهای علمی و فنی هرگز به سعادت او نه تنها کمکی نکرده که او را رنجورتر و حقیرتر نموده و عزت نفس او را نابود کرده است و انسان این دوران بدبختترین انسانهای تاریخ است، هرچند که سیرتر و عیاشتر است. این بدان معنا است که رفاه مادی هیچ ربطی به سعادت بشر ندارد و اتفاقا یکی از بالاترین آمارهای خودکشی در طبقهی اشراف است.
دو عامل موجب به خود آمدن بشر و لذا انگیزهی خودکشی است: یکی ناکامی شدید و دیگری بهکامرسیدگی شدید. حالت دوم نیز ثابت میکند که بهکامرسیدگی مادی خود موجب ناکامی شدید معنوی میشود.
خودکشی همواره کمابیش یک سودای عارفانه و مذهبی بوده است و بسیار بهندرت انسانهای لامذهب به خودکشی میاندیشند. عارفان بهواسطهی خودشناسی مترصد براندازی «خود» در قلمرو صفات میشوند و گاه این ناکامی تا لبهی تنکشی میرسد. بهقول نیچه «چه شبهایی را به امید خودکشی به فردا رسانیدهام».
بسیاری با اندیشهی خودکشی امکان ادامهی حیات دارند: «اگر نشد خودم را میکشم و راحت میشوم». بدین لحاظ خودکشی یک گشایش و امید نجات از بدبختی است. در اندیشههای پنهان اکثر متفکرانِ عمیق، همواره معضل خودکشی حضور داشته است و یک موتور خلاق فکری بوده و چه بسا موجب معراج روح و مکاشفات بزرگ معنوی بوده است.
خودکشی و خودشناسی رابطهای مستقیم دارند. هر بنبست مزمن در امر خودشناسی، مولد جرقهی خودکشی است. چرا که «خود» هر انسانی غایت و حد او در عالم جان و هستی میباشد و این حد همان آستانهی آخرت و مرز نیستی است. چرا که خودشناسی همانا رسیدن به حدود وجود و گشایش آفاق هستی در خویشتن است.
خودکشی، خطیرترین ایدهی نجات باطنی و رستاخیز خودبهخودی و قیامت نفس بشر است. و اگر عصر آخرالزمان عصر خودکشی عمومی است به همین دلیل است که بشریت به لحاظ تاریخی به غایت خود رسیده است و باید از تاریخ فرا رود و قیامت خود را برپا نماید و از آن راه گریزی ندارد. گریز از قیامت مهمترین دلیل عرفانی بر خودکشی آخرالزمان میباشد. اگر خودکشی یک ایدهی قدیمی در عرفان است، به این دلیل است که خودشناسی عرصهی برپایی قیامت فردی و باطنی است. و امروزه کل بشریت مجبور به این امر میباشد.
همهی عارفان جهان بر این امر متفقالقول هستند که بدون پیر طریقت نمیتوان در وادی خودشناسی چندان گامی برداشت. امروزه به همت مکاتب روانکاوی مسئلهی خودشناسی تبدیل به نوعی مذهب شده است و هر کسی با مطالعهی چند اثر روانشناختی کوس اناالحق میزند و گویی که موفق به شناخت خود شده است و لذا همهی اصول مذهب و معرفت و اخلاق را منکر شده و عملا در مفاسد اخلاقی غرق شده و به یاری مخدرات به انواع اوهام و هذیانها مبتلا گشته و گویی که صاحب وحی و کرامات است و دعوی نجات بشر میکند.
بههرحال این رویکرد مدرن دال بر نیاز تاریخی بشر آخرالزمان به خودشناسی است ولی راه را عوضی گرفته و هنوز گامی برنداشته در چاه است. نیاز انسان مدرن به خودشناسی واضحترین حجت بر نیاز به امام و یار معنوی است؛ زیرا بهقول على(ع): «هیچکس به خودی خود نتوانست خود را بشناسد»؛ زیرا خود هر فردی کارخانهی فریب خود است و این است که خودشناسیهای بیپیر به جنون و تباهی میانجامد که در نسل جدید شاهدیم. بههرحال پیرشناسی خود یک معضل دیگر است؛ چرا که امروزه شاهد بروز پیرهای شیاد هستیم که هر یک مظهر یک دجال میباشند و مشغول غارت جیب و جان و وجدان مردماند.
و کلام آخر اینکه: اگر عصر جدید عصر خودکشی است، بدان معنا است که عصر جبر خودشناسی است و بشر مدرن جز از این راه امکان ادامهی حیات ندارد. نشریهی ما در همین راستا و نیاز مبرم انسان مدرن مشغول انجام وظیفه میباشد.
منبع: دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۴۲ اثر استاد علی اکبر خانجانی:مولف 179جلدکتاب در تمامی موضوعات آخرالزمانی عصرما،که همگی را بصورت رایگان منتشر کرده اند:
www.khanjany.org