شاید بارها در طول زندگیمان خواسته ایم که راست بگونیم اما نتواسته ایم. چرا؟ انسان هميشه راستگویی و دروغگویی را از خود آغاز می کند. هر فردی به میزانی که به خود راست می گوید شهامت راستگویی را به دیگران نیز خواهد داشت همانطور که به میزانی که به خود دروغ می گوید به دیگران نیز دروغ خواهد گفت و دیگر اينکه انسان اگر به دیگران راست نمی گوید برای این است که آنان نیز به او راست نگویند. اما آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا از صداقت و راستگویی بدتان می آید و از دروغ گویی خوشتان می آید؟ آنچه که انسان را از راستگویی به خود منزجر کرده زشتیهایی است که در نفس خود دارد زشتیهایی که تلاش می کند هم آن را از چشم خود پنهان دارد و هم از چشم دیگران. آخر اگر او بخواهد به خود راست بگوید باید چه بگوید؟
اينکه چه انسان بزدلی است و یا اينکه چقدر احمق و جاهل است و یا اینکه تا چه حد نفسش عیاش و هوسباز است و يا اينکه تا چه حد مال پرست است و یا اينکه هیچگاه کسی را دوست نداشته و هر کاری که می کند تماما برای رسیدن به مقاصد خود می باشد و اينکه تا چه حد انسان متکبر و خود خواهی است و..
اما اگر این حقایق زشت نفس او آشکار شود دیگر هیچکس او را دوست نخواهد داشت. پس تمام اين دروغگونیها برای این است که دیگران او را دوست بدارند و به او احترام بگذارند. اما آیا تمامی این دروغها باعث شده است که یک نفر را بیابیم که ما را واقعاً دوست داشته باشد. بدون
شک چاپلوسی و تملق دیگران هیچ به معنای تأیید ما نمی باشد. تمام عمرمان دروغ گفتیم تا به پول و قدرت و شهرت دست یابیم که بواسطه آن دیگران را به تحسین خود وا داریم اما همه ما می دانیم که همه کسانی که ما را چاپلوسی می کنند در دلشان چه کینه ای از ما دارند و تمام این چاپلوسیها و تحسین های دروغین نیز تنها برای این است که از ما برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کنند و هنگامی که این حقیقت تلخ را در مییابیم از همه کینه می کنیم و خود را انسانی مظلوم می یابیم که هیچکس قدر وجودی مارا درنيافته است. آیا زمان آن فرا نرسیده که دست از دروغ برداریم و یک بار هم که شده راستی را تجربه کنیم. آغاز راستگویی و صداقت٬ راست گفتن به خود است. به میزانی که ما زشتیهای نفس خود را ببینیم و آن را باور کنیم انگیزه ای خواهیم یافت که برای خوب بودن. پاک بودن٬ زیبا بودن و... تلاش کنیم. و در این صورت است که شهامت راست گفتن به دیگران را خواهیم داشت و از راست گفتن آنان نیز نمی هراسیم. عمری نمایش انسانیت دادیم حال بیایید برای یک بار هم که شده برای انسان بودن تلاش کنیم. اما این تلاش خود منوط بر پذیرش این حقیقت تلخ است که ما تا اکنون انسان نبوده ایم بلکه حیوانی حریص و هوسباز و طماع بوده ایم.
بیایید اين حقیقت تلخ را باور کنیم که اگر کسی ما را دوست ندارد به این دلیل است که ما دوست داشتنی نیستیم. آخر چگونه یک انسان متکبر و خود خواه می تواند دوست داشتنی باشد. بدون شک صداقت باعث می شود که تمامی دنیای دروغینی را که برای خود ساخته ایم از دست بدهیم. دنیایی که ممکن است شامل روابطمان٬ شغلمان٬ ثروتمان و... باشد اما اگر بدانیم که به ازای تمامی اين
از دست رفته ها٬ خدا را در خود خواهیم یافت خدایی که حضورش به ما آرامش عزت نفس قدرت و شهامت می بخشد دیگر از راستگویی و صداقت پشیمان نخواهیم شد. آنچه که ما بواسطه دروغ در صدد یافتنش هستیم با صداقت بدست می آید. آیا ارزش ندارد که برای یک بار هم که شده راستی را در زندگیمان تجربه کنیم؟
دائرةالمعارف عرفانی جلد اول ص ۸۰ از آثار منتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی
بیش از 171جلدکتاب رایگان از همین مولف در وب سایت زیر:
https://www.khanjany.org