س. استاد! ھمهی آدمھا عاشق صداقت ھستند و از دروغ و ریا اظھارنفرت میکنند ولی چرا نمیتوانند صادق شوند و خود را نجات دھند؟
ج. بهدلیل جھلشان. زیرا میپندارند که صداقت ھزینهی گزافی دارد و شیرازهی زندگیشان را میپاشاند و آنھا را تکوتنھا میسازد. درحالیکه صداقت فقط شرارتھای زندگیشان را دفع میکند و آدمھای ناصادق و رذل را از حیطهی روابط آنھا حذف میکند؛ یعنی دشمنانشان را. اینھا عاشق بلوا و ازدحام و روابط گلهای ھستند و لذا با صدق به بنبست میرسند. صدق، صادقان را وارد زندگی فرد میکند و ریاکاران را دفع مینماید. و لذا صدتا رابطه تبدیل به دهتا رابطه میشود. آدمھا عاشق سیاھیلشگر ھستند و این بزرگترین مشکل آنھا است؛ زیرا در ازدحام احساس امنیت میکنند و در خلوت احساس نابودی. این احساس ھم دروغین و فریبنده است. و اتفاقاً زندگی ریایی مرتباً پرھزینهتر میشود. بخش عمدهی ھزینهی زندگی آدمھا مربوط به ریاکاری آنھا است. این خود از علل تورم است. تورم در ھر جامعه، از علائم فرھنگ ریایی است. ورشکستگی اقتصادی معلول ریاکاری و مردمفریبی است. صدقگریزیِ بشر، اساس ابتلایش به ابلیس است. ابلیس، نابغهی القای دروغھای مصلحتی و ریاکاری در بشر است. این است که صدق اساس دین تلقی شده است. دروغ و ریا بزرگترین نشانهی جھل و حماقت بشر است. بهراستی دروغگو دشمن خدا است؛ یعنی دشمن ذات خویشتن است. آدم دروغگو و ریاکار دشمن حقیقت خویشتن است و دشمن تفکر و احساس و ھوش و حواس خویشتن است پس دشمنِ آدمبودن خویشتن است. ھمهی تبھکاران دروغگویند و آدم بیدینِ صادق نداریم. صداقت کافرانه ممکن نیست مگر در فحشا و تبھکاری و جنون و جنایت. آدم ریاکار با خودش ریا میکند و نھایتاً خودش را در ریایش گم میکند. آدم دینستیز ھمان آدم عقلستیز است. و این است که دین و عقل و صدق، نوری واحدند. و صادقبودن البته مستلزم جھادی بلاوقفه است مخصوصاً در عصر مدرنیزم که حاکمیت دروغ و ریاکاری است. دموکراسی و مردمپرستی خود اساس دروغ است. آدم برای اینکه از دیگران تصدیق بگیرد ریا میکند. این است که دموکراسی و تبلیغات (ریا و دروغ تقدیسشده) بدون ھم وجود ندارند. صدق بهمعنای تصدیقگرفتن از وجدان خویشتن است. و لذا صدق یعنی دوستی با خویشتن. این است که مردمپرستی و ریا امری واحد است که نھایتاً به مردمستیزی میرسد؛ زیرا مردم ھم تو را بازی میدھند ھمانطور که تو آنھا را بازی دادهای. مردمپرستی اصلاً ربطی به مردمدوستی ندارد. ھمهی مردمپرستان (آبرو پرستان) به مردم کینه دارند. و تو برای حفظ آبرو و تصدیق از جانب مردم مجبوری مرتباً آنھا را بفریبی و خودت را رنگ کنی. ولی مردم بهناگاه با یک سطل آب، آبروی تو را میبرند و حق تو را ادا میکنند. مردم و خدا، ھووی یکدیگرند. و لذا خداوند ھم اھل صدق و ایمان را از پیروی مردم برحذر میدارد.
منبع:کتاب ناگفته ها و ناشنیده های عصر ما اثر استاد علی اکبر خانجانی
دانلود این اثر از لینک زیر:
www.khanjany.org