توسعهفردی دربارهی چیست؟ سوژهی آن چیست؟ توسعهفردی دربارهی نزدیک کردن وضعیت بالفعلِ ما (سطحِ موجود) به وضعیت بالقوه (سطحِ مطلوب) است. اگر نخواهیم به بحثمان پیچوتاب بدهیم، توسعهی فردی به معنای گسترش مرزهای وجودی ماست که خود را در افزایش و رشدِ ظرفیتهای روحی، فیزیکی، ذهنی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سایر ابعاد نشان میدهد. ظرفیتهایی که با توسعهی فردی افزایش مییابند.
استراتژی مفهومی است که با مدیریت و اهداف سازمانی پیوند خورده است، با این حال استراتژی نه تنها در نقشهی راهِ شرکتها بلکه در برنامهریزیهای کشورها و نهایتا «افراد» نیز کاربرد پیدا میکند.
از آنجایی که توسعهی فردی در اصل رسیدن به هدفی را دنبال میکند که فرد را به نسخهی بهتر، مفیدتر و قابلِ رقابتترِ خودش تبدیل میکند، همپوشانی داشتنِ آن با «استراتژی» بدیهی به نظر میرسد. توسعهی فردی هدفی را دنبال میکند و «استراتژی» راهِ رسیدن به هدف را ریلگذاری و مشخص میکند. استراتژیِ هوشمندانه، مشخص میکند که چگونه باید با امکانات فعلی و موجود به هدفِ غایی و مطلوب رسید.
باید زبان انگلیسی یاد بگیرید و پولِ کلاس ندارید؟ استراتژی به شما کمک میکند. اضافهوزن دارید و امکانِ ورزش کردن ندارید؟ استراتژی به شما کمک میکند. حقوقی ثابت دارید و به دنبالِ افزایشِ درآمد هستید؟ استراتژی به شما کمک میکند... به شرطی که استراتژی درستی انتخاب کنید.
با رویکرد و تعاریف بالا مشخص میشود که توسعهفردی نوعی اضافه کردن است. اضافه کردن در جهتِ بهبود و ارتقا. حتی وقتی در جهتِ توسعهی فردی خود و رسیدن به اهداف در حالِ «وزن کم کردن» هستید دارید چیزی به خود اضافه میکنید. نظم اضافه میکنید، برنامهریزی اضافه میکنید. اراده و پشتکار اضافه میکنید. دانش به علم تغذیه، تربیتبدنی و بیولوژی را اضافه میکنید.
یک فرایندِ صحیح در توسعهی فردی با نقض غرض توام نیست. یعنی چه؟ همین مثال وزن کم کردن را در نظر بگیرید. من میتوانم برای کاهش وزن یکی از این رژیمهای دکتر کرمانی را بگیرم، یا یک چربیسوزِ قوی تهیه کنم و یا اصلا با جراحی معدهی خود را کوچک کنم. اما آیا این شکلی صحیح از توسعهی فردی است؟ اگر زندگی من را در یک بعد بهبود میدهد، آن را در بعدی دیگر محدود نمیکند؟ برای درست کردن ابرویم چشمم را کور نکنم؟
مفهوم توسعهی متوازن در ادبیات توسعهی کشورها مطرح میشود اما در سطحِ توسعهی فردی نیز کاربرد مییابد. مثلا گفته میشود: توسعهی صنعتی باید همراه با حفظ محیط زیست باشد یا توسعهی اقتصادی همراه با توسعهی سیاسی و فرهنگی. یکی فدای دیگری نشود.
در توسعهی فردی نیز همین رویکرد مدنظر و الزامی است. اگر قرار باشد که هزینهی مالی زیادی برای دریافتِ رژیم کنم یا سلامتِ جسمی و روانی خود را به خطر بیندازم، فرایند توسعهی صحیحی را طی نکردهام.
که یعنی: زمانی توسعهی فردی حاصل میشود که ماهیگیری محقق شود نه دریافتِ ماهی از دیگران. مثلا فرض کنید که فردی بخواهد در زمینهی مالی خود را توسعه دهد. پس از این جهت واردِ بازار بورس میشود. اما یک مشکل وجود دارد: او راه و چاهِ سرمایهگذاری در بورس را بلد نیست و در عینِ حال نمیخواهد از این فرصت چشمپوشی کند. او چه گزینههایی دارد؟
اول از همه بدترین گزینه را بررسی کنیم که تیترِ بالا را توضیح میدهد: او که به هوای درآمدزایی به بورس آمده به سراغِ «سیگنالفروشان» میرود. حالا چه اتفاقی میافتد؟
مجموع این مولفهها سبب میشود که او هیچوقت ارادهای مستقل و ابتکارِ عمل در سرمایهگذاری بورس نداشته باشد.
جالب اینجاست که چنین افرادی به نوعی مسخ میشوند و حتی در مقابلِ آموزشها و مشاورههای رایگان دیگران، کر و کور میشوند. بسیار پیش آمده است که در اینستاگرامم زحمت کشیدهام و آموزشی دربارهی بورس گذاشتهام اما پیام آمده است که: سیگنالِ خرید یا فیلتر نوسانگیری ندارید؟ یعنی این انفعال و وابستگی در روح و جانِ این افراد نهادینه شده است.
این ۳ مولفه به انواع استراتژیها در توسعهی فردی اشاره میکند. به صورت خلاصه اینکه برای توسعهی فردی و رسیدن به اهداف:
اگر این مولفهها را برای همان فردی که دربهدر دنبال سیگنالِ خرید بود در نظر بگیریم، مصادیقش چنین میشود:
هر ۳ رویکرد اما کموبیش مشکلاتی خواهند داشت:
اولی: هزینهی نسبتا بالا و زمانِ زیادی میطلبد.
دومی: هزینهی بسیار بالایی دارد و در مجموع فرد را وابسته و محتاج به مشاور باقی میگذارد.
سومی: بهترین حالت است، ولی احتمالا فرد آنقدر خوششانس نخواهد بود که چنین فرصتی نصیبش شود.
استراتژی پیشنهادی ما مبتنی بر ۳ محور است. این ۳ محور به هم وابستگی کامل دارند:
هنگامی که از دیگران صرفنظر میکنید، موافقت میکنید که بیش از هر چیز باید به خود اتکا کنید. بدونِ کلاس، بدون مشاوره و بدونِ شاگردی کردن (کارآموزی). بنابراین باید پشتکار، عزتنفس و انگیزهی بالایی داشته باشید تا نهایتا به فردی خودساخته بدل شوید.
اما گفتههای بالا به معنای یادگیری از در و دیوار و داشتنِ علمِ غیب نیست. قطعا شما به یادگیری احتیاج دارید. اما از چه منابعی؟ از منابعِ انگلیسی زبانِ رایگان. از کتابهای PDF انگلیسی، از گوگل، یوتیوب، پادکستها، فرومها (انجمنها) و حتی ارتباطات آسان و رایگانِ ایمیلی با متخصصانِ انگلیسی زبانی که سخاوتمندانه و مهربانانه جواب ایمیلهای شما را در حوزهی کاری خودشان میدهند.
و البته همانطور که گفتم برای استفاده از این منابعِ بیکران و رایگان باید زبان انگلیسی بلد باشید. من در این یادداشت نحوهی یادگیری خودآموزِ زبان انگلیسی را به طور کامل تشریح کردهام. با این حال اگر قرار باشد تنها برای یک موضوع از کلاس رفتن و آموزشِ غیرِ خودآموز استفاده کنید، آن همین زبان انگلیسی است.
این موردِ آخر نیاز به توضیحِ چندانی ندارد، شما باید یک خطِ معمولی اینترنت داشته باشید و بتوانید از منابع موجود در آن، نظیر دورههای آموزشی رایگان، کتابها، سخنرانیها، ویدئوها و پادکستها استفاده کنید.