حمدالله مستوفی در توصیف هرات میگوید: «هرات شهری است که در تابستان، باد شمال در آن میوزد. اگر جایی باد هرات، خاک اصفهان و آب خوارزم را داشته باشد، مرگ به سراغ مردمانش نمیآید.»
هرات اگرچه شهری با بیشترین مرزها با ایران کنونی است، اما نه تنها عامل فصل نیست که مرکز وصل است، هرات از هر شهری در افغانستان به مشهد و تهران شبیهتر است و ساکنان اصیل آن لهجهای شبیه به ایرانیان دارند حتی اگر پا به دیار ما نگذاشته باشند.
اما اکنون،طالبان وارد هرات میشوند و ملا مفتی آنها بر صحن مسجد گوهرشاد هرات نماز میگذارد.
مسجدی که دوقلوی مسجد گوهرشاد مشهد است. معمار آن قوامالدین شیرازی، یادگار دورهی تیموریان. زمانی که هرات پرشکوهترین روزهای تاریخش را میگذراند. به عنوان پایتخت ایران.
دوره تیموریان یکی از دوره های مهم در تاریخ تمدن ایران است. این دوره به صورت جدی از زمان سلطنت شاهرخ میرزا تیموری آغاز گردید و تا انتهای حاکمیت سلاطین این خاندان در خراسان و با مرکزیت هرات دوام پیدا میکند. در این دوران همسر شاهرخ میرزا، گوهرشاد خاتون دستور ساخت مسجدی در ایران و در کنار بارگاه امام هشتم شیعیان را به قوام الدین، معمار چیره دست خراسان بزرگ داد و پس از تماشای شکوه و جلال این مسجد دستور ساخت مسجدی دیگری با همین نام یعنی گوهرشاد را در هرات به قوام الدین، صادر کرد.
هرات به عنوان یکی از شهرهای اصلی، بزرگ، پرجمعیت در افغانستان از پررونقترین و به سامانترین شهرهای این کشور به شمار میرفت که حالا آیندهی پیش روی خود و مردمانش را «سیاه» می بیند. اما هرات طفل جدا شدهی ایران است. پارهی تن خراسان بزرگ است که مکر و حیلهی انگلیسی آن را از مادر جدا کرد تا وارثانِ تمدن خراسان که چهرههایی چون خیام، فردوسی، ابوریحان بیرونی، ناصر خسرو قبادیانی، ابوسعید ابوالخیر و مولانا را پرورده است حالا زیردست و بندهی امثال هیبتالله و ذبیحاللههای جاهل باشند.
هرات بر اثر پیمان تلخ پاریس جدا شد. پیمانی که به نام فرانسویها اما به کام انگلیسیها بود و داغی بر حافظهی ملی ایرانیان گذاشت.
براساس این پیمان، هرات به وجهالمصالحهای برای تخلیهی سرزمینهای جنوبی ایران از قوای انگلیس تبدیل شد. اعلان جنگ انگلستان یا بطور مشخص کمپانی هند شرقی علیه ایران، در واقع یکی از ترفندهای ماهرانه و ماجراجویانه سیاست خارجی انگلیس در آسیا بود که به یاری آن، تا پیش از این نیز، تصرفات خود را در این قاره گسترش داده بود.
در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی هرات از حکومت ایران پشتیبانی میکردند.
انگلیس با تصرف بخشهایی از جنوب ایران (بنادر خرمشهر و بوشهر و جزایر جنوب در خلیج فارس) ناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول قرارداد پاریس (۱۸۵۶) کرد. بر طبق این پیمان، ایران از ادعای خود بر هرات چشم پوشی کرد و هرات در ۱۸۶۳ به افغانستان ملحق گشت و ایران موجودیت کشوری به نام افغانستان را به رسمیت شناخت. همچنین ایران پذیرفت که در صورت هرگونه مناقشه با افغانستان فقط انگلستان را به عنوان میانجیگر بپذیرد.
البته که زخم هرات قدیمیتر از این زمان شکل گرفته بود. در حقیقت قبل از شکلگیری معاهده پاریس و در زمان فتحعلی شاه قاجار تلاشهایی برای تثبت مالکیت ایران بر هرات انجام شد. در ۱۲۴۹ هجری قمری عباس میرزا از سوی فتحعلی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغانها شد. مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشت. محمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار دوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمان حسامالسلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ هجری قمری این شهر را گرفتند. اما با مداخلهی انگلیس شد آنچه که نباید میشد.
خواننده ممکن است در مقابل ادعای بازپسگیری هرات در قرن ۲۱ تعریضی منطقی کند و بگوید: جدای هرات طی این همه سال، بحرین، ارمنستان، آذربایجان و گرجستان از دست رفتهاند. آیا باید بر همهی این سرزمینها ادعا داشت؟ مسلم است که نه! چون نه ممکن است و نه لازم. در بین تمامی سرزمینهای از دسترفتهی ایران به غیر از هرات، همگی وضعیتی قابل قبول و باثبات دارند. این فقط هرات است که چه زیر پرچم افغانستان و چه تحت کنترل طالبان وضعیت نامطلوبی داشتهاند. در ثانی چندین میلیون افغانستانی در ایران زندگی میکنند که میتوانند در قالب شهروندان ایران در هرات زندگی کنند. این رویکرد مشکلات اقوام غیرپشتونی نظیر هزارهها که هیچوقت در ساختار ملی افغانستان پذیرفته نشدند را نیز حل میکند.
در حقیقت اگر ایران حکومتی نرمال داشت، حکومتی که به خاطر سیاستهای عجیب ۹۰ درصد دنیا و کشورهای همسایه با آن دشمن نبودند، میتوانست با طیبخاطر و زحمتی نه چندان زیاد هرات فعلی را تصرف کند و تمامی افغانستانیهای ساکن ایران را به هرات بفرستد. حضور و وجود طالبان با هر نگاهی برای ایران یک تهدید امنیتی جدی است. تصرف هرات هم یک منطقه حائل با طالبان ایجاد میکرد، هم مردم آن دیار را نجات میداد و هم افغانستانیهای ساکن ایران را روانهی شهری میکرد که در عین ایرانی بودن در آن کمتر احساس غربت کنند.
با این حال همانطور که گفته شد از جمهوری اسلامی چنین کاری ساخته نیست، اولا سیاستهای جمهوری اسلامی چنین عملی را اقتضا نمیکند؛ مهمتر از آن رفتار جمهوری اسلامی در سطح منطقه و دیپلماسی بینالمللی و نبود سرمایه و اعتماد اجتماعی در سطح داخلی است که باعث میشود این سیستم دارای چنین جسارتی نبوده و به دشمنان خودساختهاش در این زمینه باج بدهد. به نوعی جمهوری اسلامی آنقدر سطح تخاصم و تنش و بحران را در سطح داخلی و خارجی بالا برده است که ریسک و جسارت چنین اقدامی را از ترس کمبود منابع و واکنشهای خارجی و داخلی نتواند به جان بخرد.
اما حقیقت آن است که هرات آماده بازگشت به مام وطن بود اگر حکومتی نرمال بر سر کار بود.