در اين پست به معرفى كتاب «تفكر طراحى در كسب و كار» میپردازیم و از نظر استيو جابز درباره تفكر طراحى آگاه ميشويم.
طراحان فردا را به وجود می آورند؛ چیزی خلق می کنند که وجود ندارد. برای دستیابی به رشد، باید چیزی در آینده خلق کنیم که با زمان حال فرق کند. اما اساسا آینده های تاثیرگذار و قدرتمند به ندرت از طریق تجزیه و تحلیل کشف می شوند.
کتاب تفکر طراحی در کسبوکار جعبهابزاری است برای راهحلیابی خلاقِ کسبوکارها. کتابی دربارهی طراحی که برای طراحان نیست، بلکه برای مدیران است!
در پاسخ به سوالِ «تفكر طراحى يا ديزاين تينكينگ چيست و در چه حوزه هايى كاربرد دارد؟» بیش از هر چیز «کاربرد در کسبوکار» مورد سوال است و کتاب «تفکر طراحی در کسبوکار» وظیفهی خود دانسته است که به این سوال پاسخ دهد.
بنابراین اگر مدیری هستید که این کتاب را مطالعه می کنید، آماده شوید تا آستین هایتان را بالا بزنید؛ نه این که دست هایتان را بالا ببرید. زیرا در واقع تفکر طراحی رویکردی نظام مند برای حل مسئله است. این روش، با مشتریان و توانایی خلق آینده ای بهتر برای آن ها آغاز می شود و اقرار می کند که احتمالا در همان ابتدا به این هدف نائل نمی شویم. به کارگیری آن، به قدرت های ماوراءالطبیعی نیاز ندارد. بدون شک می توانید این نوع از طراحی را در منزل نیز هم امتحان کنید.
اما به عنوان یک مدیر کسبوکار یا کارآفرین، این کتاب روشهای بصریای را که برای ایجاد همکاریهای ارزان و انسانمحور به آنها نیاز دارید، بهصورت گامبهگام به شما نشان خواهد داد. نیازی نیست تحصیلکرده هنر باشید. اگر طراح هستید، این صفحات به شما کمک میکند تا از زیباسازی و ظاهرگرایی، به تمرکز بر انتخاب مسئله، صورتبندی و در نهایت حل آن ارتقا پیدا کنید.
در ابتدا و به عنوان فردی خارج از حوزهی طراحی، شايد معناى لغوى اين عبارت، طراحى، ترسيم، گرافيك و حتى نقاشى را به ذهن شما متبادر كند، اما «تفكر طراحى» ابدا اين نيست و فراتر از اينهاست. جداى از بصرى سازى افكار، تفكر طراحى نوحى فرايند حل مسئله است كه از شهود، خلاقيت و مشاهده براى تعريف و حل مسئله استفاده ميكند.
ضرورت استفاده از تفکر طراحی به معنای بی فایده بودن رویکردهای مرسوم در کسب و کار نیست، بلکه این جعبه ابزار جدید می تواند در کنار جعبه ابزارهای تفکر تحلیلی قرار بگیرد تا فرد بتواند در مواجهه با مسائل مختلف، امکان های متنوعی در اختیار داشته باشد. استفاده از این رویکرد و ابزارهای آن، در رویارویی با شرایط ابهام و عدم قطعیت بسیار کارآمد است؛ جایی که رویکردها و ابزارهای مرسوم در حال از دست دادن تدریجی کارایی خود هستند.
لیدکا و اگیلوی در کتاب تفکر طراحی در کسبوکار، درباره ی یکی از داغ ترین و تأثیرگذارترین موضوعات در تجارت صحبت می کنند: «تفکر طراحی» یا توانایی تبدیل ایده های انتزاعی به روش های کاربردی برای رشد حداکثری در کسب و کار.
این دو نویسنده به چارچوب ذهنی، تکنیک ها و واژگان مورد نیاز برای «تفکر طراحی» می پردازند و از ارتباط اسرارآمیز میان طراحی و توسعه پرده برمی دارند. «تفکر طراحی»، توانایی های خلاقانه ی مربوط به نیمکره ی راست مغز را به کار می گیرد تا برای طیف گسترده ای از مشکلات، راه حلی بیابد. این روش به بخشی ضروری برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار تبدیل شده و به مدیران کمک کرده تا مفاهیم انتزاعی را به ابزاری کاربردی تبدیل کنند که همزمان با افزایش رشد، نیاز به تصمیمات ریسکی را نیز کاهش می دهد.
راستى دنياى گوشى هاى موبايل قبل از اپل و استيو جابز را به خاطر مى آوريد؟ بعد از ظهور آيفون، اين دنيا چگونه شد؟ تفكر طراحى همين است! اگرچه استيو جابز خودش ميگويد كه نميداند طراحى دقيقا يعنى چه!
طراحان از طریق شهود و خلاقیت خود فردایی بهتر برای کسبوکار میسازند. در تفکر طراحی، تیم طراحی ایدهای را براساس نیازهای مشتری و منافع کسبوکار به وجود میآورد. این ایده براساس آزمون و خطا و بازخوردی که از نمونهی مشتریان گرفته میشود، به یک راهحل ارتقا پیدا میکند. پس طراحان دنیایی برای فردا و بهتر از گذشته را میسازند.
استیو جابز فقید میگفت: « طراحی واژهای است با معناهای مختلف. واقعا نمیدانم معنایش چیست. پس اکنون خیلی در این باره صحبت نمیکنیم؛ بلکه به این میپردازیم که طراحی چگونه عمل میکند. بسیاری تصور میکنند در طراحی همهچیز مربوط میشود به پرداختن به ظواهر، در حالی که غایت نهایی طراحی، کارآیی است. کارآیی است که اهمیت اساسی دارد.»
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که طراحی خلق کارآیی یا افزایش آن برای حل یک مشکل و افزایش رفاه و راحتی مردم است. پس طراحی به ایجاد فایده و ارزش مربوط است. ارزشی خلاقانه، سازنه و نوآورانه.