ویرگول
ورودثبت نام
علی حیدری
علی حیدری
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

شاگرد تنبل‌های تاریخ عزاداران ابدی‌اند

در داستان عزاداران بَیَل نوشته‌ی غلامحسین ساعدی، مردم بیل مردمی مصیبت‌زده‌اند که از در و دیوار بر سر آن‌ها بلا نازل می‌شود و اگر بلایی هم نازل نشود به سیاق دعواهای حیدری-نعمتی خود بر سر و کله‌ی هم می‌کوبند و یکدیگر را عزادار می‌کنند. واکنش عزاداران در مقابل این رویدادها نشان دادن همان صفتی است که به آن موصوفند: «عزاداری» دعا و دخیل به امام‌زاده و عجز و لابه برای آنکه فلان بی‌بی، بهمان آقا به دادشان برسد. دخیلَکَ آقا!



دیپورت شدن در مرز توسعه‌یافتگی

ویژگی اصلی کشورهای توسعه‌یافته در ۴ مولفه است:

  • شناسایی مشکلات
  • آگاهی از منشا آن‌ها
  • بررسی پیامدهای مشکل در صورت حل نشدن
  • تلاش برای رفع آن‌ها

وقوف به این ۴ مولفه به کشورهای توسعه‌یافته ابتکار عمل می‌دهد. مثلا فرض کنید که در سال‌های دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی مشکلاتی در طرفداری از تیم‌های فوتبال به نام هولیگانیسم وجود داشت. هولیگان‌ها طرفدارانی ارازل و اوباش بودند که جو مسابقات را آشفته کرده و با طرفداران افراطی دیگر تیم‌ها درگیری‌های خشونت باری را رقم می‌زدند. بر طبق فرایند ۴ مولفه‌ای ذکر شده، مشکل سرانجام حل شد و اکنون تماشاگران فوتبال در انگلیس در نزدیک‌ترین فاصله به زمین و بدون هیچ فنسی در ورزشگاه‌ها حضور دارند.

به عنوان نمونه‌ای دیگر زلزله‌خیز بودنِ ژاپن یک مشکل بزرگ برای آن‌ها به شمار می‌آمد. بر طبق فرایند گفته شده راه‌حلی اساسی برای این مشکل پیدا کردند. ساختمان‌ها ضد زلزله شد و پیشرفته‌ترین سیستم‌های هشدار زلزله طراحی شد.

به عنوان نمونه‌ی آخر آلمانِ بعد از جنگ جهانی دوم علاه‌بر یک کشور ویران شده، نژادپرستی نهادینه شده‌ای را از هیتلر به ارث برده بود؛ در حال حاضر و بعد از چند دهه آلمان کشوری است که نژادپرستی در آن جایی ندارد و زمینِ اندیشه‌های مسمومِ هیتلر به کلی در آن خشکانده شده است.

مشکلات تکراری در ایران

در مقام مقایسه، به این گزارش حضوری اسدالله اعلم به محمدرضا شاه پهلوی توجه کنید: «متاسفانه مردم صندلی‌های ورزشگاه را از جا می‌کنند، گویی انگار مملکت را از آن خودشان نمی‌دانند.» چنین مشکلی بعد از ۵۰ سال هنوز هم وجود دارد یا به این نقلِ احمد کسروی از کتاب تاریخ مشروطه توجه کنید:

«احتکار نان وجود دارد و اگر نانی هم باشد ناخالصی‌های بسیاری در آن وجود دارد. (نقل به مضمون)» اکنون می‌دانیم که مشکل احتکار و غش در معامله هنوز در کشور ما وجود دارد.

درس نگرفتن از مشکلات و مسکوت گذاشتن آن‌ها هم در ملت و هم در دولت وجود دارد. مشکلات آپارتمانی همسایه‌ها که ۵۰ سال پیش صادق بود هنوز مصداق دارد، مردم هنوز صف را رعایت نمی‌کنند و قوم‌پرستی هنوز حل نشده است.

در حقیقت مشکلِ ما داشتنِ مشکلات نیست، حتی دیر حل شدن آن نیست. بلکه باقی ماندنِ مشکل و حل نشدنِ آن است؛ وگرنه وجودِ مشکل که در تمامی کشورها طبیعی است، ولی آنها با وقوف به این کاستی‌ها در صدد اصلاح برمی‌آیند.

پیامدها سهمگین‌اند

حداقل مشکلِ این عارضه ارتجاع است. انگار که هرچه زندگی می کنیم و می‌گذرد، ساعت نمی‌گذرد و سالی تحویل نمی‌شود. باقی ماندن و سکون در لحظه‌ی وقوع مشکل، در موضعِ ضعف و زندگی ابدی در آن. راکد ماندنی که به انجماد و گندیدگی و تکرار و تراکمِ فجایع و خاطرات تلخ می‌انجامد. سرانجام جامعه زیر بار این مشکلات مدفون می‌شود و بعضی از این مشلات سرنوشت تاریخی کشور را عوض می‌کنند.

رضا شاه در سال‌های پایانی سلطنت خود بسیار غره شده بود. اطرافیانِ باکفایت و خدوم خود را یکی یکی می‌تاراند و بیش از هر چیز بر ارتش خود که اولین ارتش مدرن و ساختارمند ایران بود، می‌بالید. بدین سان کم کم نحوه‌ی تعامل رضا شاه با انگلستان و روسیه نیز عوض شد. رضا شاه گمان میکرد که اگر توانست با کمک سرپاس مختاری و پزشک احمدی از شر تیمورتاش، تقی ارانی و سردار اسعد راحت شود با کمک آلمان‌ها هم می‌تواند از شر روس و انگلیس راحت شود.

اینچونین نبود، انگلیس و روس ظرف چند روز بر ایران مسلط شدند، ارتش به آسانی از هم پاشید و رضا شاه چنان تبعید شد که انگار نه انگار که روزی در این مملکت شاه بوده است.

اما این نقل چه دخلی به امروز ما دارد؟ دخلی ندارد! رسما یک رونوشت از آن روزهاست! کار از نقل و دخل گذشته است. بازیگران اصلی عوض شده‌اند ولی سلوک‌شان و راه و رسمشان عینا یکی است و بنابراین عینا یک نتیجه دارد. و خب چه تلخ ملتی و مملکتی بر سر تکرار این اشتباهات دائم درگیر جنگ و قحطی و اشغال کشورهای خارجی یا انقلاب و جنگ داخلی باشد.

در ایران قوم‌پرستی یکی دیگر از مشکلات بزرگ است. ترک به فارس فحش می‌دهد و فارس به عرب. ظاهرا تا تکه‌ای از خاک این سرزمین بر سر این قوم‌پرستی جدا نشود کسی موجب پیامدهای این مشکل نمی‌شود.

وضعیت کشور ما وضعیتِ فردی است که می‌خواهد در زودپز خورش درست کند. او چندان به طرز کار زودپز واقف نیست، فقط می‌خواهد در زمانی کوتاه یک غذای خوشمزه داشته باشد. مواد غذایی را در زودپز می‌گذارد. زودپز را روی اجاق روشن قرار می‌دهد و پیِ گوش دادن موسیقی مورد علاقه‌اش می‌رود.

چند ساعت بعد کودکِ این فرد به آشپزخانه می‌رود، زودپز سوت می‌زند، فردِ موردنظر صدای موسیقی را بلندتر می‌کند، زودپز می‌ترکد، بچه می‌سوزد و جیغ می‌زند و فرد موردنظر بهت‌زده، کودک سوخته‌اش را تماشا می‌کند! حالا فقط می‌تواند دست به دعا بلند کند. دخیلکَ آقا! بچه‌ام را خودت شفا بده!

عزادارند! عزدارانِ بَیَل‌اند این مردمان. شاگرد تنبل‌های تاریخ، عزادارانِ ابدی‌اند...

تاریخ ایرانتحلیل سیاسیکشورهای توسعه یافتهرضا شاهآینده پژوهی
ایده‌پرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینه‌های روانشناسی، سرمایه‌گذاری، کسب‌وکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا می‌نویسم. سایتم: aliheidary.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید