در واقع وضعیت مانند رابطهی زن و مردی بود که مرد خرجی میداد و میگفت زن! چشمت را بر روی هوسبازیهای من ببند! و زن هم (ملت) کمابیش این قضیه را پذیرفته بود. پول نفت و سهلگیری مالیاتی هم به حکومت در برقراری این موازنه کمک میکرد. اما گذشت و تحریم و کرونا و ارزان شدن نفت این موازنه را به هم زد. حالا دیگر حکومت آن باج را نمیدهد. پس ملت هم دلیلی برای تحمل هوسبازیهای حکومت نخواهد داشت. احتمالا پیشاپیش نتیجه را حدس میزنید!
نکته اینجاست که این موازنهی چهل و چند ساله چند عارضهی اصلی داشت که به همین راحتی قابل حل نیست:
اصولا مردم را راحتطلب، اهل اسراف و بهریز بپاش و تنبل کرد.
اقتصاد را دولتی و دولت را بزرگ کرد.
سیاستهای فرهنگی و خارجی رژیم، با منزوی کردن کشور، فرصتهای حضور در فضای بینالملی کسبوکار را از مردم گرفت و چون نیک بنگریم حتی از لحاظ اقتصادی هم چیزی عاید آنها نکرد. به این معنا مردم ماندهاند که با قیمت جدید ماکارانی و نان چه خاکی به سرشان کنند؟ در صورتی که چنین بنبستی برای کشوری که در آن به روی دنیا باز است و تحریم نیست و رابطهی عادی با دنیا دارد وجود ندارد.
۳. در رابطه با چهارشنبهسوری اصطلاحی فولکلور وجود دارد تحت عنوان «سرخی تو از من ، زردی من از تو»
به این معنی که ای روزگار مرضها و ملالت من را بگیر و سلامتی و سرزندگی خود را به من ارزانی کن! اما گویا برعکس است! ای روزگار تمام سلامتی و سرزندگی ما را گرفتی و هرچه پلشتی و آزار بود به ما ارزانی داشتی! ای تفو! ای تفو بر تو، ای چرخ گردون!
۴. دیگر باید به مسئلهی مهاجرت جدی فکر کرد. در این مورد هم به نظر من رویکرد عموم غلط است. همه میخواهند به کانادا، آمریکا، انگلیس و استرالیا دست پایین ترکیه مهاجرت کنند. در حالی که به نظر من زیرکی در مهاجرت به کشورهایی نظیر لیتوانی، استونی، لهستان و از این قبیل کشورهاست. در یک پست اختصاصا در این باره مینویسم.
۵. بالاترین مقام مملکت گفت: چرا مردم رونالدو را میشناسند و آشتیانی (موسس رویان) را نه؟! انگار که رونالدو کم کسی است! از قضا در همین روزها محاکمهی بچه شارلاتانی به نام مهرشاد سهیلی هم در جریان بود. قرض اینکه: اینجور نگاه ایدئولوژیک به آدمها باعث نمیشود ما آشتیانیهای بیشتری داشته باشیم (که خدایش رحمت کند آدم کاردرستی بود) بلکه باعث میشود چشم ما به جمال مهرشاد سهیلیهای بیشتری باز شود. چنانکه میبینید!
۶. در همین اثنا بود که لیونل مسی رقیب مسی بر سر عنوان یکی از بهترین بازیکنان تاریخ، سفیر ورزشی عربستان شد. ظاهرا عربستانیهای باهوش به جای تخطئه مسی و رونالدو به این نتیجه رسیدند که حالا که نمیتوانند مسی و رونالدوی وطنی داشته باشند از آنها برای معرفی کشورشان بهره گیرند. این بود تا سایت ورزش سه تیتر زد: «آقای مسی! با این کار ارزش خودت را پایین آوردی!» ملاحظه میکنید ما ایرانیها توانایی این را داریم که در یک زمان از بالا و پایین دو اسطورهی فوتبال جهان را هم زمان زیر سوال ببریم! اگر اعتمادبهنفس کاذب معیار رتبهبندی کشورها و مردمانشان بود ما با اختلاف رتبهی اول را داشتیم.
۷. خبرنگاری فلسطینی با تابعیتی آمریکایی به دست اسرائیلیها کشته شد. آمریکا هیچ واکنش درست و درمانی به کشته شدن یکی از اتباعش نداشت!
۸. سریال توکیو وایس را میدیدم. سریال چاله و چولههای خوبی برای پرداخت پیدا کرده، اما پرداختها سطحی و آمریکایی شده است. گرچه سریال از یک موضع شایان توجه بیشتری است. اینکه شخصیت روزنامهنگار چطور به افراد و قلمروهای به ظاهر غیرقابل دسترس نزدیک میشود. گرچه مصادیق این موضوع باز دم دستی پرداخت شده و ظرافتی به خرج داده نشده است. اینطور نیست که شما یک طالبی بخرید و به درب منزل پلیس بروید و او با شما دوست شود!
نکتهی دیگر در مورد این سریال و بسیاری از سریالهای جدی آمریکایی سهم تماتیک روابط جنسی در این سریالهاست. انگار که کارگردان و تهیهکننده توافق کرده باشند برای هر قسمت یک آش جنسی بپزند. و چنین آشی به خاطر بیربط بودن و بدون کاربرد بودن آن نسبت به ساختارهای روایی و درماتیک داستان آنقدر شور است که حتی دل طرفداران اینجور صحنهها را نیز میزند.