سرمایهگذاری ارزشی، مقاومتها و حمایتها، خط روند و اندیکاتورها، ۴ استراتژی طلایی برای معاملهگران بورس هستند. از آنها چه اندازه شناخت دارید؟
چطور معامله کنیم؟ نوسانگیری کنیم یا پای سهم بمانیم و سهامدار شویم. کی بخریم و کی بفروشیم؟ أصلا چه استراتژی را و بر چه مبنایی دنبال کنیم؟ أصلا شاخص بورس تا کجا بالا یا پایین میرود؟ روند نزولی کی به پایان میرسد؟ اینها سوالهایی است که اغلب ما سهامداران به دنبال جوابی برای آنها هستیم. این سوالها لزوما پاسخی قاطع و یکسان ندارند، بلکه این معاملهگر است که با استفاده از بهترین استراتژیها به بهترین ابزارها برای یافتنِ پاسخ این سوالات دسترسی پیدا میکند. در ادامه ۴ استراتژی طلایی را معرفی میکنم.
در این استراتژی، تنها سهام یا اجناسی خریداری میشوند که دارای قیمت پایینتری نسبت به ارزش واقعی خود هستند. کسانی که از اصول سرمایه گذاری بر اساس ارزش پیروی میکنند عقیده دارند که ارزان خریدن همیشه بهتر از گران فروختن است؛ یعنی سود خود را هنگام خرید میبرند نه هنگام فروش.
سرمایه گذاران ارزشی به شکل فعالی به دنبال سهام شرکتهایی هستند که عقیده دارند بازار آنها را کمتر ازآنچه هستند ارزشگذاری کرده است. آنها باور دارند که بازار به اخبار خوب و بد بیشازحد واکنش نشان میدهد و درنتیجه منجر به نوسان قیمت سهام میشود که با اصول بنیادی بلندمدت شرکت همخوانی ندارد.
وجود سهمهای ارزان در بازار، احتمالاً به دلیل رفتار غیر عقلایی سرمایه گذاران است و سرمایه گذاران ارزشی تلاش میکنند تا از این رفتار غیر عقلایی به نفع خود استفاده نمایند.
آنها این کار را از طریق انتخاب سهمهایی که نسبت قیمت به ارزش دفتری یا نسبت قیمت به سود هر سهم آنها کمتر از میانگین است، انجام میدهند و یا به سراغ سهمهایی میروند که سود نقدی بیشتری پرداخت میکنند.
البته مواردی که ذکر شد بهتنهایی برای تعیین سهام مناسب کافی نیستند و عوامل متعددی در این زمینه باید بررسی گردند. تعریف دقیق سرمایه گذاری ارزشی بسیار ذهنی است.
بعضی از سرمایه گذاران ارزشی فقط به داراییها و درآمدهای شرکتها نگاه میکنند و هیچ ارزشی برای رشد آینده قائل نمیشوند. سایر سرمایه گذاران ارزشی استراتژیهای خود را کاملاً حول تخمین رشد آینده و جریانهای نقدی بنا میکنند. با توجه به ریسک پایین این نوع سرمایه گذاری، طرفداران زیادی برای آن وجود دارد.
نکتهی مهم در این استراتژی وقوف به این اصل تجربی است: در اقتصاد چرخههای رونق و رکود وجود دارند که در بازار سهام از آنها به عنوان بازار گاوی و خرسی یاد میشود. بر اساس سوابق نمودارها، بازار سهام با گذشت زمان تمایل به حرکت رو به بالا دارد.
دوره بازارهای گاوی معمولاً نسبت به شرایط خرسی طولانیتر است و بعد از سقوط بازار، دوره بازیابی آغاز میشود. بسیاری از متخصصان مالی به این حقیقت پی بردهاند، که بازار سهام در بازه طولانیمدت به طور میانگین بازدهی بیشتری از سایر بازارهای سرمایه دارد.
احتمالا یک راه یافتن پاسخِ سوالات سرمایهگذاران، همان نقاط برگشت نمودار باشند که با پیدا کردنشان میتوانیم بفهمیم چه زمانی بهترین فرصت برای خرید و چه زمانی بهترین فرصت برای فروش است. برای پیدا کردن نقاط برگشت راههای مختلفی وجود دارد. روشی که بیشتر به گوش ما آشناست، پیدا کردن ناحیههای مقاومت و حمایت قیمت یا شاخص است. همان شاخصههایی که هستهی تحلیل تکنیکال کلاسیک را ساخته و همه چیز را دربارهی قیمت و تاریخچهی آن توضیح میدهند.
برای مثال بارها شنیدهایم که میگویند محدوده یک میلیون و ۵۰۰ هزار واحد برای شاخص کل یک ناحیه حیاتی است و میتواند نقش حمایت و مقاومت را داشته باشد. در کنار آن پیدا کردن روند قیمت یا شاخص میتواند وضعیتی که در آن قرار داریم را روشنتر کند و در ادامه به ما نشان دهد چه زمانی میتوانیم با خیال راحتتر دست به معامله بزنیم. روشهای دیگر و حرفهایتر مثل استفاده از اندیکاتورها و میانگین متحرک هم در این زمینه کمک زیادی به ما خواهد کرد. در ادامه شیوه استفاده از این روشها را هم بررسی کردهام تا همیشه پاسخی برای سوالاتمان داشته باشیم. توجه کنید که این روشها هم برای شاخص کل و هم برای قیمت سهام میتواند کارساز باشد.
کمتر کسی است که در بورس معامله کند و اسم ناحیههای مقاومت یا حمایت به گوشش نخورده باشد. ناحیههایی که اغلب روانی هســتند و عبور قیمت از آنها میتواند به کلی سرنوشــت معاملات را تغییر دهد. برای مثال ناحیههای ۲۰، ۲۵ و ۳۰ هزار تومــان به خاطر اعداد رندی که دارند، به عنوان نواحی مقاومت ســنگین دلار محسوب میشوند و همین موضوع را برای شاخص کل بورس تهران در محدودههای یک میلیون و ۳۶۰ هزار و یک میلیون و ۵۰۰ هزار واحد شاهد هستیم. شاید در ابتدا به نظر غیرمنطقی باشد، اما اعداد رند نقش بسیار مهمی در تعیین این نواحی دارند. وقتی قیمت پایینتر از این ناحیهها باشد، به آنها مقاومت میگویند. چراکه اگر برای مثال شــاخص کل به محدوده یک و نیم میلیون واحد نزدیک شود، این ناحیه در برابر روند صعودی مقاومت خواهد کرد و شکست آن میتواند اتفاق مهمی باشد. در طرف مقابل اگر قیمت، بالاتر از این نواحی قرار داشته باشد و در یک نقطهی نزولی تثبیت شود، به آن حمایت گفته میشود. نوعی استراتژی معامالات وجود دارد که میگوید معاملهگر تنها در همین نواحی باید دست به معامله بزند. اگر حمایت بود خرید کند و اگر به مقاومت نزدیک شدیم، دارایی خود را بفروشد. یعنی خرید، در نزدیکی تقریبی به کف قیمت و فروش در نزدیکی تقریبی به سقف قیمت.
بعضی کارشناســان بازارهای مالی معتقدند شما برای تحلیل روند قیمت سهام نیازی به اندیکاتورهای پیچیده ندارید (در مورد اندیکاتورها در ادامه صحبت میکنم.) و تنها کافی است خط روند را به درستی تشخیص دهید. سادهترین راه برای پیدا کردن خط روند این است که نقاطی که پیش از این شاخص کل با رسیدن به آنها روند خود را تغییر داده، پیدا کنید. توجه داشته باشید که ممکن است شاخص چند مرتبه از خط روند مورد نظر ما عبور کرده باشد، اما اگر این عبور با کندلهای بلند همراه باشد، اتفاقا نشاندهنده انتخاب درست ما در پیدا کردن خط روند اســت. چراکه این موضوع نشان میدهد قیمت با عبور از خط روند مشخص شده، توانسته افزایش یا کاهش قابل توجهی را تجربه کند. خطوط روند همچنین به ما نشان میدهند که در حال حاضر چه شرایطی داریم. ممکن است در یک روند صعودی بلندمدت، چند مرتبه شاهد خط روندهای کوتاهمدت باشیم. برای مثال ممکن است خط روند شــاخص در چند هفته اخیر صعودی بوده باشد، اما در چند ماه گذشته روند بلندمدتی بازار نزولی باشد. بستگی به اســتراتژی معاملاتی خودتان دارد که بخواهیــد خط روندهای کوتاهمدت یا بلندمدت را مبنای کار خود قرار دهید.
يكى از راه هاى قوى تر عمل كردن در معاملات بورس انديكاتورها هستند كه از آنها در پيش بينى روند سهم و نوسانهايش استفاده ميشود.
اندیکاتورها شاخصهایی کمی برای تصمیمگیری نسبت به خرید و فروش یک سهم هستند و اندیکاتورهای مختلف سیگنالها و نشانههای مختلفی را برای معاملهگران ارسال میکنند.
با توجه به تجربه مثبت تحلیلگران تکنیکال در استفاده از اندیکاتورها، همواره برخی از آنها موردتوجه تحلیلگران تازهکارتر هم قرار میگیرند.
اندیکاتور یا شاخص نمودارهایی کمکی در تحلیل تکنیکال هستند که از مواد خام تحلیل تکنیکال یعنی قیمت، زمان و حجم معاملات و ترکیب آن با توابع ریاضی ترسیم میشوند.
در واقع و به طور ساده، اندیکاتورها با استخراج اطلاعاتی از نمودار قیمت و زمان، آنها را در توابع ریاضی مشخصی به عنوان ورودی قرار میدهند تا خروجی این فرایند، اطلاعاتی جهت تصمیمگیری در معاملات به تحلیلگران ارائه کند.
در این بین ۶ اندیکاتور میانگین متحرک، فیبوناچی، ایچیموکو، macd, rsi, bollinger بسيار مورد استفاده معاملهگران بورس قرار ميگيرند.
میانگین متحــرک که بعضــا آن را مووینگ اوریج یــا Moving Average صــدا میکنند، یکی دیگر از ابزارهای تشــخیص روند معامالات، نقاط برگشت و اهداف قیمت است. این نمودار از میانگین قیمت چند وقت اخیر به دســت میآید. برای مثــال اگر مقدار اندیکاتور MA را در نمودار روزانه مشاهده کنید، مقدار MA در هر روز برابر با میانگین ۹ روز گذشته آن خواهد بود. این رقم قابل تغییر است، اما عموما اعداد 9 ،21 و 50 را به عنوان نسبتهای مهم در نظر میگیرند. MA50 نشان دهنده تغییرات میانگین قیمت در ۵۰ دوره گذشته است. طبیعتا هرچه تعداد دورهها بیشتر باشد نوسانات نمودار نمایش داده شده کمتر خواهد بود. حاال این نمودار چه کمکی به ما میکند؟ فرضیهای وجود دارد که بر اساس آن قیمت سهام وقتی از میانگین دورههای قبل فاصله گرفت، نهایت تلاش خود را برای بازگشت به خرج خواهد داد. همچنین عبور از این نمودار حکم تایید تغییر روند را دارد. برای مثال اگر در یک موج صعودی قیمت سهام از میانگین متحرک فاصله زیادی گرفت، در صــورت اصلاح، نهایتا تــا همان محدوده میانگین متحرک، کاهش قیمت خواهیم داشت، اما در صورت عبور از نمودار میانگین متحرک، دیگر مسئلهی اصلاح مطرح نیست و وارد روند نزولی و اصطلاحا بازار خرسی شدهایم.
ضرایب فیبوناچی کمک زیادی به تحلیلگران میکنند تا بتوانند هدف قیمتها را تشخیص دهند. زمانی که یک روند صعود یا نزولی سنگین اتفاق میفتد، با اســتفاده از خطوط فیبوناچی در تحلیل تکنیکال میتوان هدف قیمتها را مشخص کرد. اغلب کارگزاریها ابزار تحلیل تکنیکال را در ســامانه معاملات خود فراهم کردهاند. کافی است با انتخاب خطوط فیبوناچی اصلاحی، یک خط روند از ابتدا تا انتهای روند صعودی یا نزولی بزرگی که قبلا داشتیم را رسم کنیم. برای مثال روی شاخص کل، این خط روند از ابتدا خرداد تا هفته اول شهریور خواهد بود. خطوط رسم شده هر کدام یکی از ضرایب فیبوناچی هستند که مهمترین آنها ضریب ۶۱.۸ درصد است. به عبارتی اگر قیمت سهامی در یک رالی بلند مدت ۱۰۰ واحد رشد کرده باشد، در روند اصلاحی یک مقاومت مهم در محدوده ۶۱.۸ خواهد داشــت و امکان برگشت روند صعودی از این محدوده وجــود دارد. این مسئله از آن رو حائز اهمیت است که شاخص کل در ماه های اخیر واکنشهای زیادی به ضرایب فیبوناچی داشته است. این اندیکاتور هم در نمودار ساده و هم در نمودار لگاریتمی کاربرد دارد و باید دید در کدام نمودار قیمت سهام یا شاخص، واکنش بیشتری نسبت به خطوط نشان داده است.
یکی از اندیکاتورهایی که مورد توجه بسیاری از معامله گران موفق است و با بررسی تاریخچه نمودار به راحتی متوجه می شویم قیمت در هر لحظه نسبت به اجزای ایچیموکو واکنش نشان می دهد و با استفاده از آن میتوان رفتار قیمت در آینده را با احتمال مناسبی پیشبینی کرد.
این اندیکاتور اولین بار توسط یک روزنامه نگار ژاپنی به نام Goichi Hosoda درسال ۱۹۳۰ طراحی شده است . در نگاه اول این اندیکاتور کمی پیچیده به نظر می رسد اماجزء اندیکاتورهای پرکاربرد و مفید محسوب می گردد و سیگنال هایی که از آن بدست می آید به خوبی تعریف شده است . Ichimoku Kinko Hyo ترجمه شده one look equilibrium chart می باشد . مفهوم این جمله اگر بخواهیم بیان کنیم به این صورت است که تحلیلگران با نگاه کردن به نمودار می توانند روند را شناسایی کنند سپس به دنبال سیگنال های خرید و فروش باشند.
اندیکاتور ایچیموکو از چه قسمت هایی تشکیل شده است؟
خط آبی: به این خط ، خط استاندارد گفته می شود . نحوه محاسبه به این صورت است که میانگین بیشترین قیمت را با کمترین قیمت در دوره زمانی ۲۶ روزه محاسبه میکنند.
خط قرمز: این خط به خط برگشت معروف می باشد . نحوه محاسبه به این صورت می باشد که میانگین بیشترین و کمترین قیمت را در بازه زمانی ۹ روزه محاسبه می کنند.
خط سبز: این خط به خط تاخیری شناخته می شود و نحوه محاسبه آن به این صورت می باشد که قیمت بسته شدن امروز نمایانگر قیمت ۲۶ روز گذشته است.
اندیکاتور ایچیموکو یکی از تخصصیترین و پیچیدهترین اندیکاتورهای مورد استفاده در معملات بورس است. در مجموع شناسایی روند سهم، بررسی نقاط حمایت و مقاومت، شناسایی جهت و قدرت روند، بدست آوردن اطلاعات مهم از سهم در بازه زمانی کوتاه، سیگنال های مبنی بر ورود و خروج از سهم، مشخص کردن حد ضرر، شناسایی نقاط برگشت قیمت سهم از جمله مهمترین خروجیهای اطلاعاتی هستند که این اندیکاتور در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهد.
اندیکاتور مکدی توسط جرالد اپل طراحی شده است و به بررسی قدرت و شتاب روند میپردازد. این اندیکاتور شامل دو میانگین متحرک با نامهای خط مکدی و خط سیگنال بوده و تقاطع این دو خط در شرایطی خاص سیگنالهایی را برای تحلیلگران صادر میکند تا مبنای تصمیمگیری تحلیلگران قرار گیرد.
هنگامی که میانگین متحرک نمایی (آبی) 12 دورهای بالاتر از میانگین متحرک نمایی (قرمز) 26 دورهای قرار گیرد، مقدار MACD مثبت و هنگامی که میانگین متحرک نمایی 12 دورهای پایینتر از میانگین متحرک نمایی 26 دورهای قرار گیرد، مقدار MACD منفی میشود.
هر قدر فاصله MACD از خط مبنای خود (Baseline) بالاتر یا پایینتر باشد، نشاندهنده زیاد شدن فاصله بین دو میانگین متحرک نمایی است.
در نمودار زیر، میتوانید ببینید چگونه دو میانگین متحرک نمایی اعمال شده در نمودار قیمت با خط MACD (آبی) که از بالا یا پایین خط مبنا (خط تیرههای قرمز رنگ) عبور میکند مطابقت دارند.
مکدی اغلب با یک هیستوگرام (در نمودار زیر مشاهده میکنید) نشان داده میشود که فاصله بین MACD و خط سیگنال آن را در قالب میلهها نشان میدهد.
اگر MACD بالای خط سیگنال باشد، هیستوگرام بالاتر از خط مبنای MACD خواهد بود. و اگر MACD پایین خط سیگنال باشد، هیستوگرام پایینتر از خط مبنا خواهد بود. معاملهگران از هیستوگرام MACD برای تعیین زمان بالا بودن مومنتوم صعودی یا نزولی استفاده میکنند.
شاخص قدرت نسبی یا همان RSI بدون شک یکی از پرکاربردترین اندیکاتورها محسوب میشود که قدرت و جهت روند را به خوبی حدس میزند. این اندیکاتور در دسته نوسانگر-ها قرار میگیرد و معمولا برای استراتژیهای معاملاتی خرید در پایینترین قیمت (over bought) و فروش در بالاترین قیمت (over sold) استفاده میشود.
در اندیکاتور RSI دو ناحیه به نامهای اشباع خرید و اشباع فروش وجود دارد که نشانگر کند شدن و اتمام خرید و فروشهای افراطی میباشد. به بیان دیگر زمانی که به ناحیه زیر ۳۰ در اندیکاتور RSI میرسیم کمکم شاهد کاهش فروشهای افراطی در بازار هستیم و احتمالا قدرت خرید در بازار افزایش پیدا خواهد کرد و زمانی که در ناحیه ۷۰ به بالا هستیم احتمالا خریدهای افراطی رو به پایان است و توقع داریم که فشار خریداران کاهش یابد و شاهد عرضه پر قدرت در بازار باشیم.
در تصویر فوق شاهد قدرت RSI هستیم که دو بار در ناحیه اشباع خرید و یکبار در ناحیه اشباع فروش توانسته است حرکت بزرگ بعدی را حدس بزند. نکته قابل توجه این است که RSI در خانواده نوسانگرها میباشد و از حیث سیگنال زمانی جزو اندیکاتورهای تاخیری به حساب میآید؛ لذا بهتر است به حرکت نمودار قیمت وزن بیشتری نسبت به RSI داده شود و صرفا از این شاخص در قالب یک نمودار کمکی استفاده گردد.
سیگنال خرید:
گاهی اوقات در بازار شاهد عدم جذایت قیمت برای خریداران و همچنین شتابزدگی فروشندگان هستیم که در این حالت شرایطی بوجود میآید که فروش افراطی در بازار و با حجم بالا اتفاق میافتد. در این شرایط نمودار RSI به مرور زمان سطح ۳۰ را شکسته و شاخصی کمتر از ۳۰ را نمایش میدهد.
بعد از نوساناتی که شاخص RSI در زیر سطح ۳۰ خواهد داشت به مرور زمان فروشهای افراطی تضعیف خواهند شد و شرایطی بوجود میآید که مجددا تمایل خریداران برای ورود به بازار افزایش مییابد؛ در این شرایط شاخص RSI شروع به رشد خواهد کرد و زمانی که سطح ۳۰ از پایین به بالا شکسته شود سیگنال خرید را صادر میکند.
سیگنال فروش:
افزایش تقاضا و ورود نقدینگی سنگین به بازار باعث افزایش تدریجی قیمت خواهد شد و این روند مادامی که قیمتها برای خریداران دارای جذابیت باشند ادامه خواهد داشت. افزایش قیمت و کاهش خریدهای افراطی شرایطی را به وجود میآورد که به آن اشباع خرید میگویند و در این حالت غول بزرگ سرمایه به تدریج اقدام به فروش خواهد کرد و با توجه به اینکه جمعیت خریداران در بازار کاهش یافته است، قیمتهایی پایینتری برای خرید جذابیت پیدا میکنند که این مسئله باعث کاهش قیمت گزینه سرمایهگذاری خواهد شد. در این حالت شاخص RSI شروع به نزول از ناحیه اشباع خرید (سطح بالای ۷۰) خواهد کرد و شکست سطح ۷۰ خبر خوبی برای دارندگان این سهم نخواهد بود و این یعنی تمایل بالای سرمایهگذاران برای فروشهای بیشتر.
باندهای بولینگر تکنیکی بسیار مشهور هستند که توسط جان بولینگر ارائه شدهاند. جان بولینگر 22 قانون برای استفاده از این باندها به عنوان یک سیستم معاملهگری ارائه کرده است.
باندهای بولینگر از سه خط تشکیل شدهاند: یک میانگین متحرک ساده (باند وسط)، یک باند بالا و یک باند پایین. باندهای بالا و پایین معمولا دو انحراف معیار مثبت و منفی از یک میانگین متحرک سادهی ۲۰ روزه هستند که میتوان آنها را تغییر داد.
بسیاری از معاملهگرها بر این باورند که هرچه حرکات قیمت به باند بالایی نزدیکتر باشد، بازار بیشتر در معرض بیشخرید (over bought) است و هرچه حرکات قیمت به باند پایینی نزدیکتر باشد، بازار بیشتر در معرض بیشفروش (over sold) قرار دارد.
اولین قدم در محاسبه باندهای بولینگر، محاسبه میانگین متحرک ساده ورقه بهادار مورد بحث (اغلب با استفاده از میانگین متحرک ساده 20 روزه) است.
یک میانگین متحرک 20 روزه میتواند میانگین قیمتهای بسته شدن برای 20 روز اول را به عنوان اولین نقاط داده محاسبه کند.
نقطه داده بعدی باعث حذف قیمت قبلی میشود و قیمت روز 21 را اضافه کرده و میانگینگیری میکند و الی آخر.
در مرحله بعد، انحراف معیار قیمت ورقه بهادار محاسبه میشود. انحراف معیار محاسبه ریاضی واریانس میانگین است و در علم آمار، اقتصاد، حسابداری و امور مالی کاربرد ویژهای دارد.
برای مجموعه دادهای فرضی، انحراف معیار محاسبه میکند که چگونه اعداد توزیع شده از یک مقدار میانگین هستند. انحراف معیار را میتوانید با استفاده از ریشه توان دوم واریانس که خود میانگین تفاوتهای مجذور میانگین است محاسبه کنید. سپس، آن مقدار انحراف معیار را ضرب در دو کنید و مقدار حاصل را از هر نقطه در طول میانگین متحرک ساده هم تفریق و هم جمع کنید. مقادیر به دست آمده باندهای بالایی و پایینی را به وجود میآورند.
که در آن:
باند بالایی بولینگر : BOLU
باند پایینی بولینگر : BOLD
میانگین متحرک : MA
3 ÷ (قیمت بسته شدن + قیمت پایین + قیمت بالا) : قیمت معمول (به انگلیسی Typical Price)
تعداد روزها در دوره هموارسازی (smoothing period) (معمولا 20) : n
تعداد انحراف معیار (معمولا 2) : m
انحراف معیار در طول n دوره گذشته از قیمت معمول : σ[TP, n]
فشار، مفهوم اصلی باندهای بولینگر است.
فشار به نزدیک شدن این باندها به یکدیگر و منقبض شدن میانگین متحرک گفته میشود. فشار، حاکی از دورهای از معاملات با نوسان کم است که معاملهگران آن را نشانهای بالقوه از آیندهای با نوسان بالا میدانند که فرصتهایی برای معاملات فراهم میکند.
از دیگر سو، هر چه باندها از هم دورتر شوند، احتمالا از شدت نوسانات کم شده و احتمال خروج معاملهگر از معامله بیشتر میشود. با این حال، این شرایط سیگنالهای معاملاتی نیستند. این باندها مشخص نمیکنند که زمان این تغییرات چه وقت فرا میرسد و قیمت ممکن است به چه سمتی حرکت کند.
تقریبا ۹۰ درصد عملکرد قیمت (price action) بین دو باند صورت میپذیرد. هر شکستی بالا یا پایین باندها یک اتفاق مهم تلقی میشود. شکست، یک سیگنال معاملاتی نیست.
اشتباه اکثر افراد این است که میپندارند شکست و عبور قیمت از یکی از باندها سیگنالی برای خرید یا فروش است. شکستها هیچ نشانهای دال بر مسیر یا اندازه حرکت قیمت در آینده نیستند.