مایورکا (به انگلیسی Mallorca) جزیرهای در جنوب اسپانیا و در دریای مدیترانه قرار داره. این جزیره تقریبا ۳۰۰ روز در سال آفتابی هست و همین امر باعث شده که مقصد خیلی جذابی برای گردشگری مخصوصا از کشور های اروپایی باشه.
مردم این جزیره به زبان کاتالان و اسپانیایی صحبت میکنن ولی تا حد خوبی به انگلیسی و آلمانی هم تسلط دارند.
این جزیره از سال ۹۰۲ تا ۱۲۲۹ میلادی در اشغال عرب ها بوده که از سمت آفریقا به این جزیره میان و تصرف میکنن، به همین دلیل بخش کوچکی از آثار تاریخی این جزیره با فرهنگ عرب ها گره خورده.
مقدمه سفر ما از انجام تست pcr شروع شد که نتیجه منفی اون برای انجام پرواز الزامی بود. از فرودگاه آلمان به فرودگاه شهر پالما (به انگلیسی Palma) (شهر مرکزی مایورکا) پرواز کردیم. این فرودگاه خیلی هیجان انگیز تر از چیزی بود که انتظار شو داشتم، به خاطر اینکه خیلی بزرگ و شلوغ تر از انتظار من بود. بزرگ به حدی که برای رسیدن به درب خروج ساختمان فرودگاه نزدیک ۲۰ دقیقه پیاده رفتیم و متاسفانه به همین دلیل تاکسی که رزرو کرده بودیم رو از دست دادیم.
از فرودگاه مستقیم به شهر کالاپی اومدیم که در جنوب جزیره قرار داره. این شهر یک ساحل بسیار زیبا داره که دقیقا کنار هتل محل اقامت ما یعنی هتل Ona Cala Pi بود. ساحل این شهر عمدتاً صخره های بلند و تیره رنگ بود و میشد از بالا از امواجی که به صخره برخورد میکرد و صدای دلنشینی که ایجاد میشد و از تقابل آبی دریا با آبی آسمان در افق لذت برد. در میان این صخره ها، فضایی به شکل دره مانند و در اون یک ساحل شنی وجود داشت که مناسب برای آفتاب گرفتن و شنا کردن بود. ادامه این ساحل به یک دریاچه و رودخانه خیلی کوچیک میخورد که طبیعت خیلی زیبایی رو ایجاد کرده بود.
ما در نزدیکی هتل یک رستوران اسپانیایی و یک رستوران مکزیکی پیدا کردیم که میشد در فضا بیرونی رستوران غذا خورد و ماسک رو از صورت برداشت. رستوران مکزیکی جای مورد علاقه ما بود و توصیه میکنم اگه به مایورکا سر زدید حتما رستوران های مکزیکی رو امتحان کنید.
کالاپی بسیار ساحل و طبیعت زیبایی داشت که واقعا بازدید ازش رو ارزشمند میکرد ولی دسترسی به کالاپی با سیستم حمل و نقل عمومی خیلی سخت هست و اغلب مجبور میشید که از تاکسی استفاده کنید که هزینه خیلی بالایی داره (از فرودگاه پالما به کالاپی 45 یرورو و از کالاپی به پالما 50 یورو) و همین امر باعث میشه که توریست های زیادی رو از دست بده.
بعد از کالاپی به شهر سویر رفتیم که در شمال جزیره و در شمال شهر پالما قرار داره. برای رفتن به این شهر، ابتدا باید به شهر پالما میومدیم و از پالما دو مسیر (خط) اتوبوس وجود داشت که یکی مسیر مستقیم رو طی میکرد و تقریبا نیم ساعت فاصله بود و دیگری یک مسیر کوهستانی بود که پیچ و خم هاش من رو به یاد جاده چالوس میانداخت. ما مسیر دوم رو انتخاب کردیم. در بین راه چندین روستا وجود داشت که هر کدوم زیبایی منحصر به فردی داشت که روز آخر سفر به یکی از این روستا ها بازگشتیم و چند ساعتی رو به بازدید از جاذبه های گردشگری اون اختصاص دادیم (در موردش توضیح میدم).
یک نکته عجیب در مورد سیستم حمل و نقل شون این بود که ما در ایستگاه مرکزی در شهر پالما سوال کردیم که به چه شکل میتونیم بلیط تهیه کنیم و راهنما ایستگاه بهمون گفت که میتونیم مستقیم به راننده پول بدیم یا از کردیت کارت استفاده کنیم. ساکنین مایورکا میتونن کارت حمل و نقل داشته باشن (مثل کارت اتوبوس ایران) که به جای اون ما میتونستیم از کردیت کارت مون استفاده کنیم. سازکار به این شکل بود که باید موقع ورود به اتوبوس کردیت کارت رو به دستگاه نزدیک میکردیم و موقع خروج هم همین کار رو تکرار میکردیم (مثل مترو تهران)، ولی نکته عجیبش این بود که هر بار که ما سوار اتوبوس میشدیم فقط 1 سنت (یعنی 0.01 یورو) از حساب من کم میشد! هنوز هم متوجه نشدم که راز قضیه چی بود ولی من که از این بابت خوشحال بودم :) شاید هم بعدا یه مبلغ بیشتری از حسابم کم شد که امیدوارم نشه ولی اگر شد اینجا مطلب رو ویرایش میکنم :)
شهر سویر در دامنه کوهستان قرار داره و با ساحل تقریبا 15 دقیقه با اتوبوس یا نیم ساعت پیاده روی فاصله داشت. از قبل هتل رزرو کرده بودیم و این هتل کوچک بهترین هتلی بود که من در تمام عمرم رفتم. اسم هتل S'Ardeviu بود که ظاهرا توسط یه خانواده کوچیک اداره میشد. محیط هتل بی نهایت زیبا بود و مهم تر از اون، مسئولین هتل که ظاهرا خانواده هم بودن، بسیار صمیمی بودن و با عشق از مهمانانشون پذیرایی میکردن.
یکی از جاذبه های شهر سویر کلیسا مرکزی این شهر بود که متاسفانه در دست تعمیرات بود و نمیشد وارد شد. یکی دیگه از جاذبه ها هم یک قطار قدیمی بود که از شهر سویر به ساحل سویر میرفت و برمیگشت که ما خیلی تعریف مثبتی ازش شنیدیم ولی متاسفانه موفق نشدیم که سوار بشیم (در عوض مسیری که قطار میرفت رو یک دور پیاده رفتیم :) ). یکی دیگه از جاذبه های این شهر، بوتنیک گاردن (باغ گلها؟) بود که بینهایت زیبا بود. تنوع گیاهان و قدمت بعضی شون واقعا حیرت انگیز بود.
همون طور که قبلا اشاره کردم، در نزدیکی شهر سویر، ساحل شهر سویر به اسم Port de Soller بود که در اون ساحل ماسه ای فوق العاده، قایل های بسیار زیبا و مناظر طبیعی شگفت انگیز و دور تا دور خط ساحلی، رستوران و بار وجود داشت. غروب آفتاب در این ساحل فراموش نشدنی بود.
بعد از گذروندن دو روز در شهر سویر، به شهر پالما اومدیم. شهر پالما بزرگترین شهر و شهر مرکزی جزیره محسوب میشه. موزه ها، آثار تاریخی و قلعه های قدیمی از جاذبه های اصلی این شهر بودن. البته تجربه خوشمزه غذا مکزیکی هم قطعا نباید از قلم بیوفته. برای حمل و نقل داخل شهر از اتوبوس استفاده میکردیم که متاسفانه برای اتوبوس داخل شهری نمیشد از کردیت کارت استفاده کرد و حتما باید نقدا نفری 5 یورو پرداخت میکردیم که به نظرم خیلی زیاد اومد.
اگر به این شهر سفر کردید حتما آثار تاریخی این شهر، مثل Royal Palace of La Almudaina و Catedral-Basílica رو بازدید کنید ولی به نظر من مهم تر از اون، خود شهر پالما هست که بسیار دیدنی هست. ما عمده زمانمون در این شهر رو مشغول پیاده روی در مرکز شهر بودیم و جاهای شگفت انگیز و باحالی رو هم کشف کردیم. مثلا موزه Centro Cultural Can Balaguer هیچ جایی توصیه نشده بود و ما خیلی اتفاقی وقتی داشتیم از درش رد میشدیم دیدیم و رفتیم داخل و بسیار لذت بردیم. یا مثلا یک کتاب فروشی خیلی قدیمی که یک صاحب خیلی قدیمی هم داشت رو ملاقاب کردیم و در اونجا یک کتاب 200 ساله خریدیم. صاحب کتاب فروشی یک پیرمرد خیلی باحالی بود که اصالتا اهل انگلیس بود. یک ساعتی رو در این کتاب فروشی پرسه زدیم و لذت بردیم.
یا مثلا در یکی دیگه از پرسه زدن ها، یک مغازه (شاید هم بار) خیلی باحال دیدیم که حس خیلی خوبی داشت و جالب تر از اون، یک خانم مسن خیلی با شخصیتی هم اونجا به عنوان مشتری نشسته بود که برای من خیلی قشنگ بود.
معماری ساختمان های این شهر بسیار زیباست و واقعا ارزش داره که ساعت ها در خیابون های این شهر قدم بزنی.
این روستا یکی از روستا هایی بود که در مسیر پالما به سویر دیدیم و به خودمون قول دادیم که برگردیم و بهتر این روستا رو بازدید کنیم. این روستا در منطقه کوهستانی قرار داره و من رو به یاد روستا ماسوله در گیلان انداخت. در مرکز این روستا یک کلیسا قدیمی بسیار زیبا و یک باغ خیلی با صفا در کنارش وجود داشت.
علاوه بر اون، ساختمان ها، رستوران ها و مغازه های این روستا خیلی زیبا بودند. فکر میکنم به عنوان یک سفر نیم روزی کاملا ارزشش رو داشت که به این روستا برگردیم و چند ساعتی رو اینجا بگذرونیم.
خیلی ممنون که سفرنامه من رو خوندید. امیدوارم که اگر قصد مسافرت به این جزیره زیبا رو دارید یا دوست دارید در مورد این جزیره بیشتر بدونید، این سفرنامه بهتون کمک کرده باشه. راستش این اولین باره سفرنامه مینویسم و اگه تا اینجا به خوندن این مطلب ادامه دادید، خوشحال میشم نظرتون رو در موردش بدونم. قطعا نظراتتون بهم کمک میکنه که بهتر و بیشتر بنویسم :)