من مینویسم چون به این نتیجه رسیدهام که نوشتن را دوست دارم. کمی دیر به این نتیجه رسیدم ولی به قول معروف: "ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است" البته یه ورژن دیگری هم وجود دارد که میگوید: "ماهی را هر وقت از آب بگیری میمیره" ماهیت هر دو یکسان است ولی نتیجهای که از هرکدام میتوان گرفت دقیقا برعکس دیگری است. به هرحال من تصمیم گرفتم که ماهی را بگیرم. برای اینکه فهمیدهام ماهیگیری را دوست دارم و نتیجه کار برایم مهم نیست. من همیشه به نوشتن علاقه داشتم، ولی؛ امان از این "ولی"ها که هر کجا که میآیند نشان از ضعف و ناتوانی هستند. ولی به ندرت این کار را انجام میدادم. زمانهایی که فشارهای زندگی به من بیش از حد میشود این کار را انجام میدهم تا لااقل کمی خودم را سبک کنم. هر کسی برای تخلیه خودش روشی را انتخاب میکند. روشهای زیادی هست مثل: گریهکردن، نقاشی کشیدن، غر زدن، پیادهروی، آشپزی و ... . برای من نوشتن فقط به تخلیه کردن ذهن محدود نمیشود. گاهی اوقات وقتی فیلم خوبی میبینم دوست دارم درموردش بنویسم و شروع به خلاصه و نقد آن میکنم. کمکم متوجه شدم این کار باعث میشود فیلم را بهتر درک کنم و حتی باعث میشود به چیزهایی توجه کنم که حین دیدن فیلم آنها را نادیده گرفتهام، یا شاید اصلا متوجه آن نشدهام. این باعث جذب بیشتر من برای نوشتن خلاصه و نقد فیلمها میشود. هنوز هم دلایلی هست که باعث میشوند که من به نوشتن فکر کنم، ولی برای امروز کافی است.