امروز فرصت شد دوباره بنویسم براتون. خب حتما میگید چی شده دوباره این اومده یه چیزی نوشته!؟؟ لابد دوباره یه مسافرتی چیزی رفته! نه دوست عزیز! البته که بعد از اون سفر آذربایجان بازم مسافرت رفتم. درباره ی اون شهرا یعنی یزد و سنندج هم می شد نوشت ولی خب من نخواستم همه ی پستام بشه سفر و اینجور چیزا. حالا بیخیال! بریم سر اصل مطلب...
امروز که دارم این پست رو منتشر می کنم ۱۶ شهریوره. روز تولدم. (حال می کنین تولدم تو روز وبلاگستان فارسیه؟!!!)
در جواب اون دوستانی که الان دارن فکر می کنن:«خب که چی؟؟؟» باید بگم:« گلم! صبر کن یه لحظه شما. چرا اینقدر عجله داری؟ قطعا نمی خوام در مورد فواید جشن تولد گرفتن یا طریقه ی پختن یه کیک خوب صحبت کنم.»
دو سال پیش تو همچین روزی من یه تصمیم خوب گرفتم. تصمیمی که بی شک یکی از عوامل حضورم تو ویرگول بوده و هست. شانزدهم شهریور سال ۹۶ من تصمیم گرفتم کتاب بخونم. مطمئنم خیلی از شمایی هم که الان دارین این مطلب رو می خونین یه روزی همچین تصمیمی گرفتین. شاید تا قبل اون روز اگه کسی بهم می گفت برو فلان کتاب رو بخون و می فهمیدم بالای سی صفحه ست ، همون کتاب رو می کوبیدم تو صورتش ولی از اون روز دیگه کمتر از پنجاه صفحه واسم بچه بازی شده!!!خخخ.(الان مثلا فاز شاخ بودن برداشتم.)
از اینا بگذریم می تونم بگم از اون روز ده ها جلد رمان خوندم و تو این پست قصد دارم چند تا از بهترین هاشو معرفی کنم. همیشه دوست داشتم یه پست واسه معرفی کتاب بذارم که به لطف خدا اینم محقق شد.
(اینم از قلم نیفته که اینا رتبه بندی نشدن و اعداد صرفا شماره هستن.)
توضیحات: زبان شیوا و گویای خانم شادمهری تو این کتاب حداقل دل من رو که به دست آورد. وقتی این قلم روان با خاطرات جذاب ایشون تو دانشگاه های فرانسه ترکیب میشن نتیجه میشه یه کتاب ایده آل. تقابل یه دختر مسلمون تو یه کشور اروپایی با کلی آدم با فرهنگ ها و ارزش های مختلف می تونه نوید یه کتاب خوب رو بهتون بده.
توضیحات: همین که یه نفر بتونه واسه ی شما از یه پیرمرد در ظاهر نق نقوی خشک و بی بخار یه قهرمان بسازه به نظرم کافیه. نکته مهم البته تو این کتاب نگاه انتقادی تندش نسبت به جهان مدرن و انسان هاییه که زندگی شون رو بر مبنای مدرنیته برنامه ریزی کردن. هر چند به نظرم شخصیت های فرعی کتاب ضعیف توصیف شدن اما تک تک ابعاد زندگی اوه رو من تونستم خیلی خوب درک کنم. واسه کسی که از همون اول از اون متنفر خواهید شد، اشک خواهید ریخت...
توضیحات: حالات درونی یه رزمنده تازه از جنگ برگشته و برخورد جامعه با اون داستان ارمیا ست. شاید اولش فکر کنین اینم یه موضوع تکراری باشه مثل همه ی کتاب های دفاع مقدس. چیزی که ارمیا رو متمایز می کنه از بقیه ی کتابا اینه که اولا بخش اعظم داستان تو دل جامعه ست و نه جبهه. دوما امیرخانی تونسته خیلی خوب شخصیت اصلی داستان رو برای مخاطب شرح بده. یکی از بهترین کتابایی بوده که در زمینه جنگ خوندم. امیدوارم شما هم تجربش کنین.
توضیحات: راستش رو بگم اینو نخوندم. کتاب صوتیش رو گوش دادم. ولی واقعا لذت بردم. بی شک بهترین رمان طنزی بوده که تجربش کردم تا حالا. داستان از زبان یه بچه شیطونه و خاطراتی که تو فضای جنگ واسش اتفاق افتاده. نمی دونم دقیقا چجوری باید توصیفش کنم. فقط می تونم بگم تو خوندنش شک نکنین.
توضیحات: یکی از لذت بخش ترین رمان هایی که خوندم. هرچند آخرش به نظرم خوب تموم نشد و تقریبا ضد حال بود ولی بخش اعظم کتاب شما رو به شدت دنبال خودش می کشونه. داستان جذاب در کنار قلم زیبای آقای معین تونسته تجربه دلچسبی رو واسه خواننده های این کتاب رقم بزنه. دلم نمی خواد الکی داستان کتاب رو لو بدم. فقط بخونید و لذت ببرین.
امیدوارم خوشتون اومده باشه و بخونید و لذت ببرید.
راستی بهترین رمان هایی که شما خوندین چی هستن؟ ممنون میشم باهام به اشتراک بذارین.