نقش اساسی کارکنان آموزش دیده و مسلط به کار در سازمان ها و کسب و کارها بر هیچ کسی پوشیده نیست؛ ولی چگونه است که با وجود این همه تحصیلکرده و دانشجو، بسیاری از سازمان ها کماکان از ضعف آموزش در سازمان خود گله مند هستند؟ آیا صرفا مدرک دانشگاهی برای این کار کفایت میکند؟ نقش سازمان ها در آموزش کارکنان خود چه قدر است؟ در ادامه به صورت مختصر این موارد را بررسی خواهیم کرد:
در حال حاضر بر هیچ کس پوشیده نیست که ماهیت کسب و کارها چه قدر تغییر کرده و چه قدر به نیروی متخصص نیاز دارند، این در حالیست که آموزش و پرورش کشور ما توانایی توانمند سازی دانش آموزان را به عنوان شاغلین آینده ندارد و این موضوع از دروس ارائه شده در مقاطع مختلف و غول کنکور به خوبی مشخص است که چه هزینه هایی سالانه خرج کلاس های فوق برنامه، مشاوره تحصیلی و ... میشود. حتی یک مورد توسط نگارنده مشاهده شده که مشاور کنکور مبلغ ۱۲۵ میلیون تومان برای پذیرش دانش آموز در کنکور پزشکی دریافت کرده بود.
ریشه این موضوع از انقلاب صنعتی و پس از آن خطی سازی تولید محصول به رهبری هنری فورد آغاز شد که طی آن دستگاه وظیفه اصلی را بر عهده داشت و تکنسین صرفا کنار دستگاه بود تا برنامه آنرا کنترل کند. همین موضوع باعث شد تا قوه خلاقیت و تصمیم گیری پرسنل کارخانه ها تحلیل رود و شخص صرفا مدت زمانی را بالای سر دستگاه حضور پیدا کرده و در انتهای هر ماه حقوق خود را دریافت کند و خود را صرفا مسئول همان بخش بداند که کار درستی نیز بود. در حال حاضر به قدری نقش آموزش در کسب و کارها و سازمان ها مهم شده که بخشی به نام آموزش در آنها ایجاد شده تا به توانمند سازی و افزایش بهره وری کارکنان کمک کند. روشن است که جذب نیروی انسانی خوب به تنهایی کافی نیست و توانمندسازی آنها نیز بسیار مهم است. اینکه چرا در سازمان های ما تا این حد نقص توانمندسازی وجود دارد شاید عدم اطمینان مدیران از جایگاهشان باشد که به نظر نگارنده مهم ترین عامل است و مدیران فکر میکنند با توانمندسازی کارکنان، جایگاه آنها نیز متزلزل شده و نفوذ آنها کم میشود. این در حالی است که این طرز فکر غلط کاملا در بوروکراسی ما جا افتاده و به این نکته توجه نمیشود که پرسنل قوی باعث مدیریت قوی و در نتیجه موفقیت سازمان میشود. در واقع با همین طرز فکر،ریشه تفکر سیستمی نیز در کسب و کارهای ما خشک شده است و کارکنان یک بخش درون یک سازمان، بخش های دیگر را رقیب خود میدانند که باعث ضربه خوردن به کلیت آن سازمان و کسب و کار میشود.
از طرفی کارکنان نیز تعاریف متفاوتی از تعالی و موفقیت سازمانی دارند، ولی ارائه خدمات مناسب به ارباب رجوع و مشتری و تعامل مناسب در تمام تعاریف آنها مشترک است و آنها موفقیت سازمان را در گرو موارد ذکر شده میدانند. سازمان، زمانی میتواند موفق باشد که آموزش کارکنان در زمینه های مورد نظر به خوبی انجام شده و آنها نیز نسبت به وظایف خود توجیه و متعهد باشند. اینکه آموزش آنها شاید زمانبر و دارای پروسه ای طولانی باشد شکی نیست ولی اگر بتوانید موارد زیر را در کارکنان خود ایجاد کنید موفق هستید:
در انتها نکته مهم این است که اگر آموزش صحیح در سازمان ها و کسب و کارها وجود داشته باشد بسیاری از مشکلات جامعه و صنایع ما حل خواهند شد، فقط کافی است هرکس آموزش را از خود شروع کند.