Alice_zuberg
Alice_zuberg
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

تصور کن یه فرشته کوچیکی^-^


با کامنت هاتون مارا شاد کنید^-^
با کامنت هاتون مارا شاد کنید^-^

سلام به همگی!~

من یه فرشته کوچیکم....

من یه انسان عادی ام مثل بقیه احساسات دارم،حقوق زیادی دارم،خواسته هایی دارم،علاقیاتی دارم،مسئولیت هایی دارم مثل همه انسان های دیگه^-^

دلم میخاد چیزای جدیدی رو تجربه کنم^-^

همه تو زندگیشون یه فرشتن اما من یه تفاوتی با بقیه فرشته ها دارم....

من طرد شدم....

بله....

من یه فرشته طرد شدم

از جامعه فرشته ها

اونا میگن من دیوونه ام....چون چیزایی رو دوست دارم که دو بعدی ان یا تفریحاتم تفریحات اونا نیست

من متهم به دیوانه گی ام چون انیمه و انیمیشن هارو دوست دارم.

من متهم به دیوانه گی ام چون نقاشی کشیدن رو دوست دارم.

من متهم به دیوانه گی ام چون آهنگ هایی که گوش میدم رو اون ها متوجه نمیشن.

من متهم به دیوانه گی ام چون کتاب خوندن و نوشتن رو عاشقانه به عنوان تفریحم انتخاب کردم.

من متهم به دیوانه گی ام چون بازی های آنلاین رو دوست دارم.

من متهم به دیوانه گی ام چون مثل اون ها از رسانه ها و اینترنت استفاده نمی کنم.

من متهم به دیوانه گی ام چون.....با بقیه فرشته های این دنیا فرق دارم^-^?

تو این دادگاه من به دیوانه گی متهم شدم.چشمهای پر از تبعیض و خنده چندین هزار قاضی برای،قضاوت من رو تماشا می کنن.

صداهایی تو ذهنم میپیچه که تیری رو تو روحم فرو میکنه

دست هام رو عاجزانه به سمت عزیزترین کسانم دراز میکنم یعنی پدر و مادرم

ولی اونها هم...... به روحم با تیر″مقایسه با دیگران″آسیب میرسونن....

بالهام رو با بی حسی پایین مینذازم...

چرا من به این دنیا اومدم؟اومدم که زجر بکشم؟

سرم رو با لبخند بالا میارم و میگم من عقب نمیکشم^-^

انگار انتظارش رو نداشتن

بیشتر بهم آسیب رسوندن

قلبم....یکی از دارایی های با ارزشم حالا از درد و غم فشرده شده.....

قضاوت های نادرست تون داره قلبم رو.....تیکه تیکه....آخ!میدونید صدای چی بود؟^-^

هزاران تیکه شدن قلبم

اونجاست که بال هام رو قطع کردند

و در تاریکی مطلق.....

فقط من بودم

و

یک قلب شکسته^--^\?


من نویسنده نیستم...^-^
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید