بارها دلم خواسته که شغلم فقط نوشتن باشد و از طریق نوشتن روزگار را سپری کنم. این خواسته گاهی پر رنگ است و گاهی هم کم رنگ. ولی از طرفی وقتی اسم شغل یا کار در کنار نوشتن می آید کمی از خواسته ام عقب نشینی می کنم. چون همیشه چیزی که در ذهنم از شغل و کار شکل گرفته چیزی است که به اجبار برای تامین زندگی انجام می شوند هرچند که هستند کسانی که شغل را تبدیل به تفریح شان کرده اند و دیگر نمی توان به آن گفت شغل، بلکه فعالیتی محسوب می شود که از روی میل و رضایت انجام می شود و کمک می کند تا استعداد آنها در راستای اهداف شان شکوفا شود.
به نوشتن و نویسندگی برگردیم. گفتم که دلم نمی خواهد به آن به عنوان شغل نگاه کنم، تصور اینکه باید به اجبار بنویسم یا بخوانم تا نانی برای زندگی بدست آورم سخت است. اما اگر نوشتن دلی باشد و در پی آن موفقیت مالی هم به ارمغان آورد خیلی بهتر است.
کم نبودند نویسندگانی که در کنار کار به نوشتن هم مشغول بودند و بعد از مدتی که کتاب ها و مقاله هایشان، درآمدی ثابت یا رو به افزایشی را برای آنها ایجاد کرده است، دیگر مجبور نبودند به غیر از نوشتن کار دیگری انجام دهند. منظورم این است که اگر شرایط مالی مهیا باشد و نویسنده بتواند بدون دغدغه بنویسد، احتمالا خروجی بهتری دارد تا اینکه صرفا بخواهد برای درآمد و داشتن یک کار ثابت به نوشتن روی آورد و البته شاید هم اینطور نباشد.
در سری پنجم برنامه کتاب باز به تاریخ 1400/2/19 مهمان برنامه آقای مسعود بُربُر بودند که شغل ایشان نویسنده، پژوهشگر، روزانه نگار و مدرس ادبیات داستانی است. ایشان در این برنامه از ویژگی ها و ظرافت های کار نوشتن گفتند و اینکه یک نفر به عنوان نویسنده بایستی مثل یک کارمند که مدت ساعت مشخصی مشغول به انجام کاری است، به مطالعه بپردازد و همچنین هر روز بنویسد.
دیدن این قسمت به من این دید را داد که اگر هم بخواهیم به نوشتن به عنوان یک شغل نگاه کنیم، قطعا آن را در زمره ی سخت ترین کارها دسته بندی خواهم کرد. زیرا نوشتن کار راحتی نیست و اینکه بتوانی از این راه درآمدی هم داشته باشی خودش هزار مکافات خواهد داشت.
آقای بُربُر روزی حداقل هشت ساعت مطالعه دارند و دائما در حال نوشتن هستند و این نشانه دهنده یک تعهد سخت نسب به شغل نویسندگی است بدون آن که کسی بر او نظارتی داشته باشد یا اینکه بابت هر ساعت خواندن بخواهید دستمزد معینی دریافت کند.
به گفته خود ایشان کتاب مرزهایی که از آن گذشتی را هر روز بین ساعت 5 تا 9 صبح نوشته است که نشان دهنده نظم یک نویسنده در بحث نوشتن است.
حتی در دوران قرنطینه ایشان به مدت یک سال هر شب راس ساعت 22:22 دقیقه به صورت آنلاین در شبکه اجتماعی خود داستان خوانی می کردند که باز هم این کار از عهده ی کسی بر می آید که به نوشتن و خواندن به دیدی فراتر از شغل نگاه می کند هرچند که به وسیله آن امرار معاش کند.
البته نمی شود گفت روش آقای بُربُر به صورت صد در صد درست است ولی این را به ما نشان می دهد که اگر بخواهیم نویسنده ی خوبی باشیم حالا چه به عنوان شغل به آن نگاه کنیم و چه برای علاقه، نیاز به تلاش و پشتکار بالایی دارد و نباید انتظار داشت با مطالعه محدود و نوشتن های پراکنده، به موفقیت در نویسندگی دست یافت.
2 خرداد 1401
علی دادخواه