از پیک موتوری تا شغل مهندسی
میتوان گفت سال گذشته یعنی 1402 سالی آرام بود هر چند که نمیشود گفت که حال من نمودارش یک خط صعودی رو به بهبود بوده است و گاهی حالت سینوسی هم به خود میگرفت. من در آن زمان یعنی انتهای سال1401 به تازگی یک بحران شغلی را پشت سر گذاشته بودم و از طرفی چند ماهی میشد که تحت نظر هیچ دکتر روانپزشکی نبودم و در نتیجه دارویی هم مصرف نمیکردم.
اما با شروع سال 1402 و کمی قبل تر یعنی اسفند سال قبلش به پزشک جدیدی مراجعه کرده بودم و او نیز با تجویز داروهایی متفاوت تر از روانپزشک قبلی، درمانم را شروع کرد. در ابتدا نسبت به این دکتر بد بین بودم و در همان برج اول، مصرف داروها را قطع کردم اما مدت زیادی نگذشت که مورد حملههای شدید استرس و اضطراب یا عبارت دیگر حمله های پانیک قرار گرفتم پس مجبور شدم دوباره به آن روانپزشک جدید مراجعه کنم و مصرف داروها را از سر بگیرم.
چون هنوز در ابتدای درمان بودم و مدت زمان زیادی برای بهبودی لازم داشتم، استرس و اضطراب را میبایست تحمل میکردم و کسی با شرایط من نمیتوانست به راحتی شغلی را اختیار کند و چون رشتهی تحصیلی من مهندسی عمران است و شغلهای مرتبط به آن دارای تنشهای خارج از توان من بود، لذا تصمیم گرفتم برای گذران امورات زندگی به کار پیک موتوری روی آورم.
البته کار پیک موتوری هم سختی های خودش را دارد اما این امکان را به من میداد که به اندازهی تواناییهایی که دارم به کار بپردازم و از طرف به خاطر اینکه زمان آن تحت اختیار خودم بود، به راحتی میتوانستم به کتابخانهها مراجعه کنم و کتاب دلخواهم را بگیرم ولی اگر شغلی با ساعتی کاری مشخص داشتم،کمی دشوار میشد تا در ساعت کاری کتابخانه ها به آنها مراجعه کنم.
اکنون که در سال 1403 هستیم، میشود گفت که تا حدودی درمان های دارویی جواب داده است و من توانستم بعد از سالها تحمل استرس و اضطراب شدید، کمی آرامش را تجربه کنم البته این مسیر در طول یک سال فراز و نشیب هایی هم داشته است. مثلا گاهی دکتر میزان دوز دارو را کاهش میداد و من دوباره حالم بد می شد و دکتر دوباره دوز دارو را به حالت قبل بر میگرداند.
ما حصل این مداومت در مصرف دارو و مقاومت در برابر سختی های مسیر درمان این شد که من توانستم برای اولین بار مسئولیت ساخت یک ساختمان مسکونی را به عهده بگیرم هر چند که نمیتوان گفت که این کار بدون هیچ استرسی بوده است اما مصرف داروها این امکان را برایم فراهم کردهاند که بتوانم میزان اضطرابهایم را کنترل کنم.
بعد از تحریر1
به تازگی دکتر میزان مصرف داروها را کم کرده است اما من به خاطر یک موضوع ساده دچار حملهی پانیک شدهام و این نشان میدهد هنوز آمادگی لازم برای دوز پایین دارو را ندارم و میبایست این حال خود را به دکتر گزارش بدهم تا تصمیم جدید برای درمان اتخاذ کند.
بعد از تحریر2
یک شغل جدید در رشتهی خودم را قبول کرده ام. خواهرم خوشحال است از این که من بعد از مدتها از این شاخه به آن شاخه پریدن، حالا میخواهم یک کار ثابت داشته باشم. البته هنوز خیلی زود است که در مورد آینده صحبت کنیم، چون باید دید آیا با وجود بیماری روانی که دارم، میتوانم از عهده آن برآیم یا نه؟
من با توجه به توانایی و عدم سابقهی طولانی در رشتهی عمران میزان حقوق تقریبا پایینی پیشنهاد دادم که از طرف کارفرما پذیرفته شد. البته این میزان حقوق باعث چند عکس العمل در اطرافیانم داشت، یکی دوستانم گفت که خیلی میزان حقوق را کم گفتهای و دیگری گفت خیلی خوب گفتهای همین که قرار است مشغول به کار بشوی خودش یک اتفاق خوب محسوب می شود. البته باید دید که آیا من از عهده این کار بر میآیم یا نه؟
28 تیر1403