علی دادخواه
علی دادخواه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

برسد به دست دلبر





بدون سلام

بدون احوال پرسی

مطمئن هستم که حالت خوب است، وگرنه یادی از من می کردی.

نمی گویم چه خبر، چون هر چه هست، بی من خوش می گذرد.

البته حرف هایی هست برای گفتن، اما کو گوش شنوا، تو نیستی که بشنویی.

چند سال است که نیستی؟ من هم نمی دانم، ولی اگر همه ی موهای سپیدی که در سرم روییده اند را بشمارم، تعداد روزهای هجران را می شود حدس زد.

می دانم که نخواهی خواند، اما با خود گفتم چند جمله که می شود نوشت، همینطور خالی و بی هدف.

بی تو قدم زدن در خیابان های شهر سخت است.

تو با خودت همه ی دلخوشی ها را برده ای.

کاش کمی انصاف داشتی.

بدون آدرس و نشانی؛ بدون تمبر و پاکتی، برسد به آن دلبر که نمی دانم کجاست.





10 شهریور 1401

علی دادخواه




دلبرنامه عاشقانهکمی عاشقانه
نانوا هم جوش شیرین می زند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید