هربار که رسیده ام
سهم من از تو
بوی عطری بود
جا مانده از عبورت
با خود می گویم
این بار هم قسمت نیست
که تو را زیارت کنم
اما همیشه به خود
دلداری داده ام
همین که می دانم
از لحظه های من گذر کرده ای
خود نشانه ای برای
رسیدن است
امیدوار می شوم
چنانکه که گویی
تولدی دوباره را
تجربه کرده ام
هر وصالی بهایی دارد انگار
که انتظار است انگار برای من...
علی دادخواه
تابستان98