
باید این اصل را قبول کرد که قرار نیست هرکس که قلم به دست گرفت و شروع به نوشتن کرد، در آینده تبدیل به یک نویسندهی مشهور با کتابهای پرفروش شود. اما در عصری که در آن زندگی میکنیم به لطف پیشرفت علم و اختراع اینترنت و شبکههای مجازی، هر کسی میتواند دست به انتشار نوشتههای خود بزند و آن را به راحتی در دسترس عموم قرار دهد و از طرفی دیگر، با گسترش شبکههای تبلیغاتی و وفور کلاسهای آموزشی، این توقع و توهم ایجاد شده است که هر کسی با تلاش و کوشش میتواند به یک نویسنده موفق تبدیل شود. باید اعتراف کنم که خود من هم تا مدتی دچار چنین توهمی بودهام.
اما هستند کسانی که نوشتن را فقط برای نوشتن میخواهند. این دسته یا برای خود مینویسند یا اینکه با انتشار دست نوشتههای خود، آن را در معرض دید میگذارند تا بیشتر دیده شود. البته آنها هم گاهی در دل آرزو میکنند که بتوانند روزی تبدیل به یک نویسنده واقعی شوند، هر چند که این فقط یک آرزو است.
من با علم به اینکه استعدادی در نوشتن ندارم و قرار نیست در آینده تبدیل به یک نویسندهی مشهور شوم و از طرفی خود نوشتن را هم دوست دارم، برای اینکه در طول مسیر راه نوشتن، دچار یاس و نا امیدی نشوم و همچنان در طی سالهای بعد انگیزههایم را از دست ندهم، بایستی به خود تسلیهایی بدهم تا از ادامهی دادن منصرف نشوم.
در ادامه تسلیهای من
۱
نوشتن برای یک انسان انزوا طلب و کسی که معاشرت با آدمها را نه بلد است و نه زیاد دوست دارد، میتواند بسیار مفید باشد. من مینویسم پس هستم و این یعنی میتوان با کاغذها صحبت کرد، حرف زد و تا حدودی تلخی تنهایی را کاهش داد.
۲
عادت به نوشتن خود موضوعی است که هر کسی میتواند به آن مبتلا باشد. ما همیشه فکرها و حرفهایی در ذهنمان داریم که جز نوشتن به طریقهی دیگری نمیتوانیم آنها را تخلیه کنیم، پس عادت به نوشتن به ما کمک میکند تا ذهن خود را روی کاغذ بیاوریم.
۳
بعضی از آدمها با نوشتن بهتر میتوانند منظور و حرف خود را به دیگران برسانند. پس این میشود که ترجیح میدهیم به جای یک گفت و گوی طولانی، برای مخاطب خود نامه و یا یادداشتی بنویسیم.
۴
خود نوشتن نیاز به مهارت دارد. یعنی اینکه باید تمرین کرد و آن قدر نوشت که تا نوشتن را یاد بگیریم. درست است که قرار نیست یک نویسنده باشیم اما مهارت در نوشتن میتواند در زندگی روزمره خیلی به دردمان بخورد. پس دلیل دیگری که باید همچنان به نوشتن ادامه بدهیم حتی اگر قرار نیست نویسنده بشویم، یادگیری مهارت نوشتن است.
۵
اگر نوشتن را از من بگیرند دیگر هیچ ارزشی نخواهم داشت هرچند این ارزش فقط برای خودم با ارزش است و نه دیگری.
میدانم که نویسنده نیستم بلکه فقط کسی هستم که نوشتن بلد است و مینویسد، میدانم که قرار نیست دنیای من بزرگ باشد اما همین محیط کوچک هم برایم کافیست و میدانم از من هیچ دست خط و کتابی باقی نمیماند ولی باز هم میتوان نوشت و ادامه داد.
۶
من با نوشتن به آدم بهتری تبدیل میشوم، انگار هر بار که قلم به دست میگیرم و مطلبی مینویسم، آن من اصیل خودش را نشان میدهد و این هرچند که در لحظههای خاصی اتفاق میافتد ولی باز ارزشش را دارد.
۷
در زندگی روزهایی میآیند که از نوشتن خیلی دور هستم تا آنجا که تصمیم میگیرم که دیگر هیچ وقت دست به قلم نبرم، آن روزها بسیار سیاه و تاریکاند ولی باید صبور باشم چون بالاخره خورشید از پس ابرها بیرون خواهد آمد و همه جا را با نور خود روشن خواهد کرد.
۸
علی در هر حالی که داشتی باز به نوشتن ادامه بده، فرصت زنده ماندن بسیار کوتاه است، آن چه در سینه داری، بیرون بریز و با خیالی آسوده به استقبال جهان دیگر برو.
۹
من مینویسم تا بودن را تجربه کنم وگرنه چه فرقی با مردگان خفته در گورستان دارم. نوشتن برای من یعنی نفس کشیدن و پیامی به جهان که ای آدمها، کسی در میان شما هنوز به زندگی چنگ میاندازد و با نوشتن میخواهد زنده بماند.
۱۰
علی این را بدان که نوشتن یعنی دوست داشتن خود، یعنی باید یاد بگیری خودت را دوست بداری، البته این به معنای خودخواهی نیست بلکه به این معناست که ما وقتی خودمان را دوست میداریم و به خود احترام میگذاریم، این را برای دیگران هم انجام میدهیم پس کسی که خودش را دوست دارد، دیگران را هم دوست خواهد داشت و نوشتن یعنی همین دوستی و محبت.
۱۱
علی عیبی ندارد که شبیه یک دانش آموز مینویسی. همهی ما در اولین قدم برای یادگیری خواندن و نوشتن، از مدرسه شروع کردیم، از بابا آب و نان داد. مهم نوشتن است و مابقی حواشی، کسی از تو توقع بیشتری ندارد پس به خودت سخت نگیر و فقط بنویس.
۱۲
علی میدانم که شرایط زندگی دشوار شده است و روزگار به سختی میگذرد و هر روز به این فکر میکنی که چگونه باید خرج زندگی را در آورد. اما بدان در کنار همهی این مصائب، باز میتوان زمانی را به نوشتن اختصاص داد و خود را به کمی آرامش دعوت کرد.
۱۴
علی، یار و همدم تو در این زمانهی تنهایی، قلم و کاغذ توست، پس هیچ نگران مباش، آنها تو را در آغوش خود خواهند گرفت و نخواهند گذاشت که تنها بمانی.
۱۵
علی، میدانم که در عشق به آدمها دچار شکست شدهای، اما بدان در عشق به نوشتن، هیچ گاه نخواهی شکست و انگشتان تو همین که قلم را در آغوش خود بگیرند، همهی عشقهای نافرجام دیگر را فراموش خواهی کرد.
۱۶
و در آخر این را بدان، تنها میراثی که ارزش ماندن دارد، همین نوشتن است، وگرنه که ما مشتی گوشت و استخوانیم که بعد از مرگ و در گذر زمان، به مشتی خاک تبدیل میشویم.
۱۱ مهر۱۴۰۴