به نام خدا
آقایان و خانم هایی هستند که ادعای کنشگری اجتماعی دارند، کافیست یک زن یا دختر توسط پدر، همسر، برادر یا به قول باکلاس ها، پارتنرشان کشته شوند و بعد دیگر قیامت می شود، لباس تن پاره کرده و نعره زنان از جامعه ی جهانی درخواست کمک می کنند.
البته من سعی می کنم گول محتوای مهندسی شده ی این جماعت را نخورم. اینان یکی به میخ می زنند و یکی به نعل، طوری ماست ها را داخل قیمه ها می ریزند و به خورد خواننده می دهند که گاهی من هم اشکم در می آید چه برسد آن جماعت که بی خبر که سرشان کلاه می رود.
در مورد آرمیتا گراوند به اندازه ی کافی فیلم و مستند پخش شد تا غیر عمد بودن آن را به همه ثابت کند و من در تعجب هستم که با توجه به اینکه شبکه منوتو با آن بودجه ی سنگین در جنگ سیاسی شکست خورد و دارد کرکره اش را می کشد پایین، اما نمی دانم چرا بعضی از هم وطن های ما هنوز بر موضع غلط خود پافشاری می کنند و با ایجاد یک فضای خیلی رویایی یا فانتزی خودمان، سعی دارند به مخاطب القا کنند که ببینید این آرمیتا چه دختر با احساس و هنرمندی بوده و در ادامه با یک جمله بندی مهندسی شده طوری صحبت می کنند که آن را کشته اند و از آن طرف هم یکی به نعل می زنند و فانتزی بازی را به سمت تولد یک کودک فلسطینی سوق می دهند تا این تراژدی را تکمیل کنند.
دارم از وسط جر میخورم. شیطان به تحقیر انسانیتم نشسته. میکشند و کاری از من برنمیآید. عکس اتاق آرمیتا گراوند چه داستانهای عجیبی دارد. آن عکس قوری و میوهها مرا یاد بچگی خودم میاندازد. من هم بچگی عشق نقاشی بودم. آن زمان نهایتا یک بسته مداد رنگی ۱۲ تایی داشتم. ماشالا این بچه رنگ و روغن کار میکند و جنسش جور است. همه جور رنگی دارد.
در این مطلب گفتم که زنی میانسال به عقد 11 پیرمرد در آمده و با استفاده از روش مسمومیت دارویی، همه ی آنها را به قتل رسانده و دارایی شان را به سرقت می برد که بالاخره توسط پلیس دستگیر می شود. همانطور که گفتم این پیرمرد ها هیچ گوگولی مگولی و فانتزی نبودند و همین گناهی است که باعث می شود که اصلا به چشم نیایند.
در جدیدترین اقدام به مرد کُشی، دوباره شاهد استفاده از روش مسمومیت دارویی برای به قتل رساندن هستیم. زنی با همکاری و راهنمایی مردی که با او رابطه داشته است، اقدام به کٌشدن همسر خود می کند آن هم چنان ماهرانه که حتی دکترها هم فکر کردند که این مرد به مرگ طبیعی فوت کرده است اما بعد از دوسال خود این زن به دلیل رفت و آمد با مرد همدستش باعث ایجاد شک در همسایه ها و در نهایت منجر به آشکار شدن راز پنهانش می شود.
خب پس فهمیدیم که خیانت فقط برای زن ها مجاز است و علاوه بر آن در صورت نیاز می تواند با روش های خاص طوری همسر را کُشت که شیطان هم انگُشت به دهان بماند و بگوید احسنت به این بشر که من هم در کار او مانده ام !
دانش آموز پسر پایه ی چهارم در مدرسه دچار نشانه های سکته قلبی می شود و در نهایت متاسفانه فوت می کند. راستش نتوانستم عکسی از اتاق او بدست آورم. احتمالا او هم مثل آرمیتا به نقاشی علاقه داشته یا شاید هم روی دیوار اتاقش عکس بازیکنان فوتبال را چسبانده است که در این صورت من را یاد کودکی خودم می اندازد که به فوتبال و والیبال علاقه داشتم.
در یک روز، سه زن زیر دست جراحان زیبایی دچار ایست قلبی شده و جان شان را از دست می دهند. گفتم حداقل عدالت را رعایت کنم و مرثیه ای در باب این عزیزان بسرایم. نیازی نیست که بگویم مقصر کیست و خود می دانید تقصیر ما مردهاست که باعث می شویم که یک زن خطر کند و به خاطر اینکه مورد پسند جنس مذکر قرار گیرد، دست به هرکاری می زند، وای بر ما مردان!
در صورتی که عکسی از اتاق این عزیزان از دست رفته دارید به من اطلاع بدهید تا در اینجا آن را درج کنم و ببینم آیا نقطه اشتراکی با آنها جهت یادآوری دوران کودکی و همدردی دارم یا خیر. با تشکر از شما.
پ ن 1 : نمی دانم چرا هر وقت تصمیم می گیرم تا مدتی از فضای مجازی و نوشتن از آن دوری کنم اما درست مثل یک معتاد، ناخواسته به سمت آن بر می گردم و موجبات ناراحتی عده ای را فراهم می کنم. اگر روشی جهت ترک این اعتیاد سراغ دارید، لطف کنید و به من هم یاد بدهید.
پ ن 2 : پیشاپیش خیر مقدم عرض می کنم خدمت آن عده از عزیزان مهندس محتوا که قرار است نظر طویل خود را بنویسند. باید خدمت این عزیزان عرض کنم اگر نظرشان حاوی حقیقت باشد، حاضر به پاسخگویی ایشان هستم و در صورتی که قرار باشد وارد یک جنگ سفسطه ای بشویم و من دائم متهم به مغالطه گری شوم و در نهایت وقتی از ایشان می خواهم به سوال های من پاسخ بدهد اما با استفاده از سفسطه گری موضوع را عوض می کنند، باید بگویم که چند کتاب از کتابخانه گرفته ام و مهلت تحویل شان هم گذشته، لذا اجازه بدهند بروم آنها را بخوانم و تا از وقتم استفاده ی بهتری کرده باشم.
پ ن : لطفا دوستانی که آقای بهرام ورجاوند را می شناسند لطفی کنند و از طرف من از ایشان بپرسند که دقیقا در چه فازی هستند؟ چند سالی هست که من را بلاک کرده و چند روز پیش متوجه شدم که از بلاکی درآمده ام و امروز دیدم که برایم نظری نوشته اند اما وقتی رفتم ببینم چه نوشته اند، چیزی نیافتم و با کمال تعجب دیدم دوباره بلاک شده ام:)) خلاصه گفتم اگر از بنده دلخوری دارند که از ایشان عذرخواهی کنم، بالاخره مرگ که خبر نمی کند و با کسی هم تعارف ندارد، می ترسم بمیرم و کسی از من کدورتی به دل داشته باشد. در هر صورت بنده را حلال کنید و برای همه ی عزیزان سفر کرده فاتحه ای بخوانید. یا حق
23 آبان 1402