از اول سال خیلی تلاش کردم تا حسمو خوب نگه دارم، تمرین کردم تا در مورد چیزهایی که بار منفی دارن صحبت نکنم، از اخبار و آدم های منفی دور شدم، تا حدود زیادی تونستم در مورد کسایی که منو آزار دادن، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، صحبت نکنم و خب این باعث شد کمتر تو ذهنم باشن و از نشخوار افکار مخرب کمی راحت شدم.
تا یه جاهایی تونستم تنهایی با حال بدم مبارزه کنم، اونو شکست بدم و مثل یه قهرمان سرمو بالا بگیرم، اما یادم رفت که منم بالاخره یه انسانم، از پوست، گوشت و استخونی تشکیل شدم که آسیب پذیرن، یه وقتایی ممکنه یه سرماخوردگی کوچیک زمین گیرم کنه و نیاز به مراقبت داشته باشم.
فهمیدم حال خوب همون طور که به سختی بدست میاد، به آسونی هم از دست میره، نمیشه تک نفره رفت جلو، این قهرمان بازی فقط مال تو فیلماست، نیاز داشتم یه جاهایی سرمو رو شونه یکی بزارم و گریه کنم یا به یه دوست صمیمی بگم بریدم از زندگیم، دلم نمیخواد ادامه بدم، اونم فقط بهم گوش بده بدون هیچ راهکاری.
خب چندین ساله که تنهایی رفتم جلو، نه اینکه به طور مطلق کسی کنارم نبوده باشه، اما بیشتر وقتا باید خودم مراقب خودم می بودم. بارها ضربه خوردم اونم از روی سادگیم یا شایدم ساده لوحیم، به خاطر اینکه فکر میکردم آدمای اطرافم خوبن و بهشون اطمینان کردم و نتیجه چیزی نبود که دلم می خواست.
تفاوت میان یک انسان بی تجربه و انسانی مجرب در این است که اولی به هر بهانه خواهان مرگی شرافت مندانه است، در حالی که دومی به خاطر هر چیزی به فروتنی زندگی را دوست دارد. (جی.دی.سالینجر)
بدون اینکه خودم بفهمم، فاصله معناداری با آدما گرفتم، دلیلش خیلی سادس، چون حوصله ندارم براشون توضیح بدم، اینکه من هیچ تجربه ای ندارم یا حداقل اونقدری نبوده که بخوام دلمو خوش کنم به ادامه دادن، از طرفی حوصله نصیحت و پند و اندرز هم ندارم.
فقط سعی می کنم به همه لبخند بزنم، خیلی کم پیش میاد که بتونم حال خوبی داشته باشم و بعدش اون خلاء لعنتی منو می کشونه داخل خودش، احساس پوچی می کنم و دلم می خواد کاش اصلا وجود نداشتم.
فقط می خوام به سبک خودم برم جلو، برام موفق بودن یا نبودن فرقی نداره، برای همین وقتی احساس می کنم باید برای کسی دلیل این رفتارمو توضیح بدم، سریع موضوع رو عوض می کنم یا اینکه ازش دور می شم، من به کسی این تعهد رو ندادم که همیشه باید در حال رشد باشم، نه اینکه نخواستم یا آدم زالو صفتی هستم، فقط دیگه اینطوری نمی رم جلو.
29 شهریور 1400
علی دادخواه