علی پیروزمند
علی پیروزمند
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

آنچه که واقعا از آن می‌ترسم

بچه‌تر که بودم گزینه‌های خیلی زیادی برای ترسیدن داشتم. درحال حاضر دقیقا یادم نمی‌آید که آنها چه بودند، اما به خوبی‌ می‌توان حدس زد که احمقانه بودند. مبتنی بر خرافه، یا شکل گرفته برپایه باورهایی دینی/مذهبی.
بزرگ‌تر که شدم دیگر هراسی از اغلب‌آنها ندارم، از بیشتر ترس‌هایم رها شده‌ام. البته با این وجود، آخرین نسل از فیلم‌های ترسناک/یا در واقع آنچه که در بازار امروز بعنوان فیلم ترسناک شناخته می‌شود را نمی‌بینم. چرا که معتقدم احتمالا اکنون آنها به خوبی علم تزریق مواد مزاحم به مغز را آموخته‌اند و تسلط خوبی برآن دارند. فلذا فکر نمی‌کنم برای انسان‌هایی که مایل‌اند از ذهنشان استفاده کنند سالم و عاقلانه باشد که اجازه دهند چنین زباله‌هایی در ذهن‌شان رشد پیدا کنند.
به‌هرروی
اخیرا به این اندیشیدیم که از چه چیزی می‌ترسم؟ و به این جواب رسیدم که دلیل نبود ترس در من نسبت به چیزهایی مثل ارواح، شیاطین، تاریکی و غیره، این است که از چیزی بسیار واقعی تر می‌ترسم.
"متوسط بودن"
در واقع این پدیده‌ای معمولی است که برای مردم اتفاق می‌افتد. جایی که در بزرگ‌سالی یا میان سالی آنها شروع به نگرانی درمورد چیزهایی مثل اجاره، حسادت، شغل، کنایه فامیل و غیره می‌کنند. اما من هرچه گشتم میلی به اینگونه بودن را در خودم پیدا نکردم.
شاید هربار که شکلی از ترس‌های کودکی در من بروز پیدا کرده، این را از خود پرسیده‌ام که: "اگر هرگز به هیچ چیز مهمی دست پیدا نکنم چه؟".
پس هر نوع ترسی در من از بین می‌رود، چرا که فکر نمی‌کنم هیچکدام‌شان به این بزرگی باشند.
به طور کلی وقتی نگران این هستم که فردی سازنده نباشم، به اندازه کافی نخوانم، به اندازه کافی ننویسم، به اندازه کافی ایده‌های خوب نداشته باشم، مکالمه‌ مفید با افراد مطلوبم نداشته باشم و یا نزدیکانم از بهترین‌ها نباشند، شکل گرفتن هر ترس دیگری در من تقریبا غیرممکن است.

میانگی، تاریکی واقعی‌ست و برخلاف ارواح و دیگر تهدیدات و ترس‌های دروغین، به حقیقت در تاریکی منتظر هریک از ماست.

ترس
من علی، عاشق سیاست، عکاسی، مطالعه. و اویی که همیشه دلتنگش هستم. Alipirouzmand.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید