یک رابطهی سالم چگونه است؟ عمدتا افراد زیادی را دیدهایم که در نگاه اول میشود تشخیص داد در رابطهی معیوبی بهسر میبرند، اما به هردلیل، از جمله اینکه گمان میکنند تمامی روابط اینگونهاند، یا معیار های ذهنی صحیحی از یک رابطه ندارند، آن را ادامه میدهند. فلذا گمان کردم شاید بد نباشد اگر برخی عواملی را ذکر کنم که نشان دهندهی سالم بودن یک رابطهاند.
ما زمان زیادی را صرف بحث در مورد چگونگی تشخیص یک رابطه خوب از بد میکنیم و به هر حال باید بر اساس چند قاعدهی کلی که شما میتوانید هرکدام از آنها را به شکلی برای خود شخصیسازی کنید و در مورد خودتان بسنجید، میتوان تشخیص داد که یک رابطه سالم چگونه است.
اگر در رابطهای به سر نمیبرید اشکالی ندارد، چرا که ما باید بدانیم دنبال چه چیزی هستیم تا وقتی آن را پیدا کردیم تشخیص دهیم.
و اگر در رابطه هستید، گمان میکنم باز هم بد نباشد تا چشم انداز صحیحی در این باره پیدا کنید، تا بدانید چگونه است و در راستای آن تلاش کنید.
#نکته: عناوین ذکر شده مواردی هستند که گمان میکنم دارا بودنشان برای یک رابطه سالم درست است و برخی دیگر از نکات، مواردی هستند که توسط روانشناسان توصیه میشوند.
من طرفدار هیچ ورزش گروهی خاصی نیستم اما گمان میکنم یک مثال برای اینجا بد نباشد. هنگام انجام یک ورزش گروهی همه در زمینههای یکسان مهارت ندارند. یک نفر پرتاب میکند، دیگری ضربه میزند، آن یکی خوب میدود تا به توب برسد، و در مجموع همه با هم کار میکنند تا همافزایی ایجاد کنند.
هر دو همتیمی تشخیص میدهند که دیگری مهارت هایی دارد که خود فاقد آنهاست. و این استعداد یابی و درک توانمندیها، در چیزی که ممکن است هماهنگی نامیده شود، شما میتوانید به شکل مطلوبی با یکدیگر پاسکاری کرده و فعالیت ها را به وسیله بهره گرفتن از توانمندی های یکدیگر به نتیجه برسانید.
نه به شکل منظم و نه به شیوهای خشن، با این حال بحث کردن نشان میدهد که شما اعتقادات قویای دارید که مایلید به آنها پایبند بمانید. این یک تحول مثبت است. اگر به هیچ وجه اختلاف نظر وجود ندارد میتوان این را دریافت که کسی چیزی را پنهان میکند، احساسات خود را سرکوب میکند و یا درمورد احساسات واقعی خود صادق نیست.
چنانکه بسیاری از اوقات با زوجینی برخورد میکنیم که یکی از آنان دچار خودشیفتگی بوده و دیگری به شدت تابع است. این اختلالات طرفین عمدتا سبب میشود که اختلاف رای و عقیدهای با یکدیگر نداشته باشند و این ممکن است آرام بودن یا زندگی خوب به نظر برسد، درحالی که از ترکیب روابط ناسالمیست که باید از آن پرهیز کرد.
نداشتن دعوا و مجادله ممکن است به حفظ صلح کمک کند اما در بلند مدت هیچگاه سودمند نیست.
چیزی به نام رابطه پاره وقت وجود ندارد، شما یا داخل هستید یا بیرون. هر دو طرف باید کاملا با یکدیگر و به شکل کلی در رابطه حضور تمام قد داشته و به دیگری توجه کنند، نیازهای او را بررسی کرده و سعی در ایفای نقش خود بعنوان همراه کنند. چنین چیزی در ابتدا نیازمند یکی شدن، و برخورد با موانع بعنوان یک تیم است(نکته اول).
هیچکس بدون نقص نیست. با این حال اگر ما دائما سعی کنیم دیگران را متقاعد کنیم که ما اینگونهایم، هرگز با آنها راحت نخواهیم بود. آنها هرگز خود واقعیمان را نخواهند شناخت. بهتر است طرفین در رابطه با این مسائل که چه چیزی نقصها و نقاط ضعف آنهاست با یکدیگر گفتگو کنند. و نترسید، بعد شگفت انگیز ماجرا اینجاست که برخلاف آنچه که میپندارید این است که پارتنر شما بازهم به شما علاقهمند خواهد بود و این اعترافات نه تنها رابطه را از بین نبرده که سبب عمیق تر شدن آن میشود.
راحتی در موضوعات ارتباط جنسی، برای دارا بودن یک رابطه امن روانی و سالم، ضروریست. و این امر فقط محدود به زمانی که با یکدیگر همخواب هستید صدق نمیکند. مهم است که طرفین رابطه هردو دراین زمینه باز و راحت باشند. انتظار میرود که دو فرد بالغ راجع به این مساله بتوانند با آزادی تمام صحبت کنند.
همچنین اگر دوست دختر/پسر هستید (یا بنا دارید باشید) و به دلیل عوامل فرهنگی – مذهبی چهارچوب هایی برای رابطه جنسی دارید این را حتما با پارتنر خود درمیان بگذارید و ذکر کنید که بخاطر چه عواملی قادر به برقراری رابطه جنسی نیستید، سپس از او بخواهید صادقانه در اینباره نظر خود را بگوید. اگر مشکلی نداشت شما میتوانید به رابطه خود ادامه دهید.
اگر برای عدم برقراری رابطه جنسی، یا صحبت راجع به آن چالش هایی غیر از چهارچوبهای ذکرشده دارید، بی توجه نباشید و تلاش کنید موانع را پیدا کنید؛ در این راه احتمال زیادی وجود دارد که نیاز باشد به رواندرمانگر مراجعه کنید.
طبعا همهی ما اوقاتی را داریم که در آن نیاز داریم سکوت کنیم و یا تنها باشیم. این نیز باید یک بخش از رابطه باشد. طرفین باید این آزادی را داشته باشند که بتوانند زمانی را به خود اختصاص داده و تنها باشند. این جنبه مهم را فراموش نکنید که افرار میتوانند زمانی را با سکوت سپری کنند چرا که همیشه مجبور به صحبت نیستند و گاه فقط قدردانی از همراهی و باهم بودن باید کفایت کند.
قیاس ورزشیای که داشتم را در نظر بگیرید. اگر دائما سعی کنید به شکل مخلوطی همگن با یکدیگر قاطی شوید به زودی فراموش خواهید کرد که چه موقعیتی در تیم داشتهاید. زیرا تلاش زیادی برای شبیه دیگران شدن انجام دادهاید.
هنگامی که در یک رابطه سالم هستید مهم است که در عین ترکیب شدن با دیگری بتوانید فردیت خود را نیز حفظ کنید و خود را از دست ندهید. درست به مانند مخلوط ناهمگن که احتمالا درس آنرا در علوم راهنمایی خواندهاید. اگر کاملا در یکدیگر حل شوید ممکن است خود را بیش از حد فداکار و در نهایت یک در دروازه ببینید که میتواند هرچیزی را در خود جای دهد و حتی با وجود نارضایتی از وضعیت دیگر ممکن است قادر نباشید نسبت به آن اعتراض کنید چرا که دیگر قادر به فهم اینکه چه میخواهید، نیستید.
بله، قطعا که شما یک تیم هستید و "آنچه که متعلق به شماست به دیگری نیز تعلق دارد و آنچه برای دیگریست برای شما نیز هست." اما همچنان شما دو فرد متفاوت با حق حفظ حریم خصوصی هستید. این بدان معناست که اگر پارتنر شما مایل نیست، حق ندارید حتما دسترسی به تلفن او را طلب کنید، یا بخواهید از او جاسوسی کنید. این یک خیانت به اعتماد است که در روابط سالم نمیگنجد. مگر اینکه دلیل محکمی داشته باشید که واقعا نیاز به بررسی دارد. (البته با علم بر اینکه بد بین نیستید :)
اهمیت اعتماد در یک رابطه بسیار زیاد است. بدون اعتماد هیچ یک از عناصر مثبت دیگر که در یک رابطه افراد را کنار هم نگه میدارند کارآمد نخواهند بود. اگر به او اعتماد ندارید نمیتوانید با فردی که با او بیرون میروید، یا دوستان خود وقت بگذرانید یا حتی در محل کار راحت باشید. شما نمیتوانید کاری را به او بسپارید و یا لحظهای او را به حال خود رها کنید. این چالش ها رابطه را مانند موریانه میخورند تا زمانی که از هم بپاشد.
دو نفر که در یک رابطه بالغانه و امن هستند باید بتوانند در مورد مشکلات صحبت کنند. اگر از ترس مضطرب شدن دیگری از پرداختن به موضوعات چالش برانگیز یا تابو های یک رابطه اجتناب کنید، ممکن چنین چیزی است منجر به تنش، سرکوب احساسات، دفع امیال شود.
همه ما سوابق نامطلوبی داریم :) افراد مهم دیگری اغلب در گذشته ما ممکن است وجود داشته باشند، هنگامی که کسی را میشناسید و با او آشنا میشوید. مطمئنا با اتفاقات مهمی در زندگی او روبرو میشوید که ممکن است شامل شخص دیگری غیر از شما، یا شیوه دیگری از زندگی، یا اتفاقاتی که اکنون موجب سرخوردگی فرد هستند، باشند. اگر شما گذشتهی یکدیگر را خط قرمز دانسته و نخواهید پارتنر شما درصورت نیاز دررابطه با آن موضوعات صحبتی کند، احتمالا جریان یافتن بخش مهمی از زندگی او را قطع کردهاید. اما به یاد داشته باشید آنچه مهم است اکنون است.
در یک رابطه سالم برای همه موضوعات امکان گفتگو وجود دارد و طرفین باید به این درک برسند که به پارتنر خود آزادی صحبت دررابطه با گذشته خود را داشته باشد.
علایق یا اهداف یکسانی در زندگی داشته باشید یا نه، تفاوتی نمیکند. وقتی واقعا به کسی اهمیت میدهید، میخواهد موفقیت او را ببینید و از انجام کاری که دوست دارد خوشحال باشید. پس حتما زمای که برای رسیدن به آنچه که میخواهد تلاش میکند زحمات او را نادیده نگرفته و از او تشویق و حمایت کنید. این مهم است که در کنار او باشید نه در مقابلش.
یک رابطه منتقل کننده جریان چیزهاست و شما باید نقش خود را ایفا کنید. اگر خنثی باشید و پس از مدتی آنچه که به شما میرسد را بی پاسخ بگذارید، محبت متقابلی نداشته باشید، گذشتی نداشته باشید، بخشنده نباشید و به شکل مساوی احساسات بین شما رد و بدل نشود دیگری نیز دست از تلاش در این راستا برداشته و رابطه شما میمیرد.
"باید خودت میدونستی" " مگه باید همه چیز رو بگم؟" "من بهش اشاره کردم" به هیچ وجه قانع کننده نیستند. شما باید بتوانید نیاز های خود را شفاف، صریح و پوستکنده عنوان کنید. یکدیگر را به رک بودن عادت بدهید چرا که پیچاندن نظرات، خواسته ها و نیاز ها جنگ اعصابیست که هردوطرف در آن شکست میخورند.
معما و معادله پیش روی دیگری نگذارید و به این مزخرفات که "پارتنر من باید حرفهام رو از چشمام بخونه" باور نداشته باشید. بدون قضاوت در مقابل یکدیگر قرار گرفته و با صداقت با یکدیگر تعامل داشته باشید.
این از مهمترین عوامل غیرقابل انکار از یک رابطه شاد است. کسی نباید شما را برای تغییر آنچه هستید در تنگنا قرار دهد. اما تشویق به توسعه فردی، هم برای خودتان و هم دیگری، بسیار سالم و مفید است.
از افرادی که سعی میکنند اهداف شما را در زندگی کاهش دهند دوری کنید. افرادی با افق دید کوتاه همیشه مایل به تحقیر آنچه هستید هستند، اما افراد بزرگ اندیش واقعا به شما این باور را میدهند که قادرید به بزرگی و کمال برسید.
در پایان توصیه میکنم درصورتی که از این امکان برخوردارید پیش از اینکه وارد رابطه شوید (حتمااا برای ازدواج و احتیاطا برای دوستی)، به روانشناس مراجعه کرده و از او بخواهید شما را مورد ارزیابی قرار دهد تا بدانید مناسب یکدیگر هستید یا نه. این بزرگترین کمک برای درامان ماندن از روابط ناسالم است و همچنین مهم است که پس از گرفتن تصمیم نهایی دست به چنین اقدامی نزنید چرا که در این صورت محتمل است که مشکلات یکدیگر را توجیه یا نادیده بگیرید.
همچنین اگر پیش از رابطه دوستی، امکان دریافت مشاوره را ندارید، حتما ورای کنجکاوی راجع به فرد مد نظر، نگاه نقادانه به او داشته و تلاش کنید ابعاد پنهان او را دریابید تا از گزند خطرات احتمالی در امان باشید.