alirz110
alirz110
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

اندر احوالات خواننده‌گی


اساسا پس از اختراعِ(اکتشافِ، الهامِ یا هر چرت و پرتی که قراره نام گذاریش کنیمِ) زبان، نوشتن آمد و خوانده شدن.

پس افرادی هم به وجود آمدند که خواننده شدند.

و افرادی ابلهی مثل من نیز بسیار خواننده.

خواننده بودن، بسیاری از نیازهای طبیعی من را کافی بود. از نوشیدن و پوشیدن و کوشیدن گرفته تا گفتن و شنیدن و دویدن و آمدن و رفتن.

دورانی که از خواننده بودن فاصله می گیرم، انگار زمانه شلاقم می زند و گرفتار سختی های روزگار می شوم؛ اشتباه نکنید! این یک متن زرد نیست! با خواندن، زجر تلخ زندگی، همچون عسل، شیرین و گوارا می شود.

حتی وجود ویرگول های بیشمار در نوشته ای که در ویرگول منتشر می شود نیز ناگواراست.

حتی حضور دو در در دربه‌دری خط بالا نیز ناگواراست.

این ناگواری با خواندن رفع نمی شود؛ بلکه تبدیل می شود. تبدیلی که در واقعیت نیست اما چون مخدری، درد ناگواری را نابود می کند.

شاید دومین نوشته

Alirz110

نوشتنخواندنویرگول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید