مخ اقتصادی آن فرد را طلا گرفت. همان که برای اولین بار قطعه زمینی را فراهم کرد برای دعوا و از این راه سکه به جیب زد. دعوایی که از جدیت جنگهای رودررو فاصله گرفت؛ آن هم زمانی بود که برخی قواعدی برای آن وضع کردند. مثل نکشتن حریف.
خوب است نام این دعوا را بگذاریم رقابت. رقابتی که گرچه در سطوح بالا دشمن سلامتی است. ورزش قواعدی دارد و انسان امروز خوب میداند که این پدیده چهقدر با اهداف و مقاصد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، مماس است.
همانقدر که نمیتوان از خیر ورزش و منافع اقتصادی آن گذشت، در عالم مجازی هم اقتصاد توجه اهمیت زیادی دارد. پس یکی از راههای پولدار شدن این است که یک باشگاه مشتزنی تاسیس کنیم که هر کی هر چه دلش خواست کتک بزند و کتک بخورد.
اما آیا میتوان زمین بسیار بزرگی فراهم کرد و کلی انسان را آنجا گذاشت تا «جدی» با هم دعوا کنند؟ داریم؟ چرا نداریم، همین توییتر خودمان.
اگر اینستاگرام، صحنهی مد است و در آن اقناع دیگری برای اعمال قدرت از مسیر توجه، حرف اول را میزند، توییتر جایی است که هر چه خشمگینتر باشی و صریحتر موفقتری؛ چون توجه بیشتری را به خود جلب میکنی.
شبیه این است که تماشاچیان آن زمین رقابت، با هر بار پلک زدن، دعوایی تازه ببینند و کیف کنند. این اتفاق در توییتر بینهایت بار تکرار میشود. فقط کافی است صفحهی گوشی را چند میلیمتر پایین بکشید. صفحه به روز میشود و در یک چشمبهمزدن دعوای تازهای جلو چشم کاربر شکل میگیرد.
انواع خشونت شبکهای
بررسی رسالهی بنده دربارهی 54 هزار توییت مرتبط با ناآرامیها و تنشهای آبی در #اصفهان و #غیزانیه نشان میدهد هر سه نوع خشونت مجازی در این فضا اعمال میشود.
این سه نوع از خشونت شبکهای عبارتند از
1- خشونت نمادین شبکهای: همان شکل متداول توهینهای زبانی و تصویری در شبکه است که به طور روزمره و عادیشدهای حضور دارد.
2- مرافعه شبکهای: یعنی ما فقط بر اساس آنچه که از دوستان خود در شبکه شنیدهایم قضاوت میکند و گروه دیگر را تحت فشار قرار میدهیم.
3- خشونت گروهی: زبان انتقاد در مرحله مرافعه شبکهای، تبدیل به زبانی تهاجمی و رفتارهایی خشن میشود. به عبارتی از طریق بستر اینترنت روی افکار عمومی و روندهای قضایی بیرونی تاثیر میگذاریم. (Qi et al, 2009: 165)
در واقع توییتر محلی است برای ورزش و هیجان ذهن به مخربترین شکل ممکن. کسانی که در حرف و کلام ورزیدهاند دیگران را در 270 کارکتر مجاب میکنند یا فحش میخورند و بلاک میکنند.
اما مابقی که اصول این زمین بازی خشونت شبکهای را برای سرگرمی انتخاب کردهاند، فقط با نیزهی لایک به جنگ همگان علیه همگان میروند. (احتمالاً متوجه شدید که در حال توضیح سازوکار تاثیرگذاری توییتر نیستم، دارم دربارهی خود خشونت صحبت میکنم. اینکه توییتهای خشن چگونه پخش میشود، بحثی در رابطه با تحلیل شبکه و خوشهبندی و مرکزیت میطلبد که مد نظر این بحث نیست.)
مراقب باش مشت نخوری
موضوع این است که توییتر شبیه کافهای است در غرب وحشی. آفتاب داغ زندگی بیرون از توییتر مخ خیلیها را سوزانده و خشم جای سالم روی اعصاب ما نگذاشته.
پس فقط کافی است در کافه کسی بزند زیر میز. نخستین مشت به صورتی حواله میشود و دومینوی خشونت را چنان میلرزاند که دیگر در کافه کسی را پیدا نمیکنید که در حال دعوا نباشد.
این بار خواستید در توییتر کسی را مسخره کنید، توییتش را بازنشر کنید تا دیگران به آن بخندند و سرآخر کارزاری راه بیندازید که ملت به او در خیابان حمله کنند، بدانید که ناخواسته دارید به توییتر خدمت میکنید و اتفاقاً در مسیری درستی هستید برای پول ریختن بیشتر در جیب صاحب این شرکت.
مغز حساس به خشونت ما
تنها میخواهم بگویم دعوا جذاب است. ژنهای ما به گونهای فرگشت پیدا کرده که وظیفهی زنده نگهداشتن انسان را به عهدهی مغز گذاشته. مغزی که اتفاقهای ناگوار را بهتر ضبط میکند و میتواند از حاملِ خود یک انسان باتجربه بسازد.
آن کسی هم که به خطرها و اضطرابها اهمیتی نداده، تا به امروز احتمالاً خورده شده و ژنی از او باقی نیست؛ چون میدانیم ذهن ما به طرز خاصی بر تعارض، خشم، مبارزه و مرگ حساس است. اگر نبود ما زنده نبودیم.
پس نمیتوانیم از جذابیت دعوا برای ذهن کم کنیم؛ چون با حیات ما سر و کار دارد تماشای خشونت و دوری از آن. در عوض خوب است وقتی در توییتر گشت میزنیم یادمان باشد که خیلی از مواقع میتوان فقط تماشا کرد.
فناوری پشت توییتر و محدودیتهای کاراکتری آن در عمل کاربران را به سمت اظهارنظرهای احساسی سوق میدهد. کیست که نداند این اظهارنظرهای لحظهای چهقدر میتوانند جلب توجه کند و در عین حال مخرب باشد.
گفتوگو هرگز، فقط بکش!
توصیه به عافیتطلبی نمیکنم، بحث سواد مواجهه با توییتر است. قرار نیست آنجا آب در آسیاب ظالم، بیادب و متجاوز بریزیم، بلکه دستکم میتوان از فضای تعارضبرانگیز آن «آگاه» بود.
آن زمان است که در مییابیم #توییتر جایی برای بحثهای طولانی نیست، بلکه بیشتر به درد تعریف لطیفههای کوتاه میخورد. (نگارنده از منافع این شبکه در مواقع بحران بهخوبی آگاه است و تاکید میکنم بحث در اینجا دربارهی تلهی #خشونت در #شبکه است. در ضمن نیاز به توضیح نیست که چهقدر به #طرح_صیانت نقد دارم و با آن مخالفم)
حتی نوشتن رشتو هم کاری از پیش نمیبرد. چون به نظر میرسد کاربران بیشتر مشتاق تماشای صحنههای خشن بعدی هستند. اینجاست که به نظر نگارنده توییت نخست بیشتر دیده میشود.(این گزاره یک تجربهی شخصی است و در رابطه با این ادعا ندیدم پژوهشی انجام شده باشد.)
اینجاست که در عمل حتی رشتو هم نمیتواند بستر گفتوگو را فراهم کند. چون توییتر قرارش بر آرامش نیست. صلح و صفا و صمیمیت که خریدار ندارد، خشونت را عشق است که اگر نبود برای رساندن و لذت بردن از آن، نیازی به رسانه نداشتیم و روزنامهنگاری هم نمیبود.
دوست داشتم زمین بازی دعوای مجازی را تعطیل میکردم. اما خب شدنی نیست. منافع و قدرت در اینجا حرف اول را میزند. دستکم خوب است بدانیم که درگیر شدن ناخواسته، نادانسته و از سر هیجان و بلاهت ما با تمامی سوژهها، اگر برای کاربران آب ندارد، برای ستارگان اقتصاد توجه نان چربی دارد.
Ø Qi Yujuan, Wenming Zhou; Xiangyang He (2009) "An Analysis on Causes and Countermeasures of Network Violence", First International Workshop on Education Technology and Computer Science, IEEE pp: 165-168