
در این نوشته قصد دارم که داستان بازی captain spirit رو براتون شرح بدم و سعی کنیم از این داستان مطالبی یاد بگیریم
اگر دوست دارید که نقد و بررسی این بازی رو مطالعه کنید، به سایت گیمفا یا زومجی مراجعه کنید که انصافا نقد خوبی رو انجام دادهاند
کیریس که مادرش رو از دست داده، به همراه پدرش زندگی میکنه و کاملا در تلاش هست که ذات خوش بچگیاش رو نگه داره و خودش رو سرگرم اسباب بازیهاش کنه و اصلا خودش رو درگیر مشکلات زندگی نکنه
هرچند که در نهایت نمیشه، بالاخره کیریس یک خانواده عالی و گرم داشته که دیگه الان نداره
و باید با مشکلات و کمبودهایی سر بکنه که هیچ دخالتی در اتفاق افتادنش نداشته

بله بله، من دقیقا دارم به پدر کیریس اشاره میکنم
پدری که تمام زندگی پس از مرگ همسرش رو اختصاص داد به پیدا کردن قاتل و تمام دارایی رو هم خرج این راستا کرد و در نهایت هم به هیچ جا این موضواع ختم نشد
و چون نمیتونه با مرگ همسرش کنار بیاد، کل زندگیش رو صرف نشستن پشت تلویزیون و نوشیدن الکل میکنه

پس پدر کیریس آدم بده داستان شد؟
نه دقیقا، این یک پارادوکس جذابی است که ما میتونیم ازش درس بگیریم
پدر کیریس هرچند الکلی شده و در اغلب اوقات عصبانی هست و از لحاظ مالی در وضع خوبی نیست، اما سعی میکنه که با کیریس مهربانی بکنه
براش صبحانه میپزه (هرچند اگر کیریس دیر سر میز بیاد به شدت عصبانی میشه)
باهاش بازی میکنه (هرچند اگر بازی طول بکشد، عصبانی میشه)
کیریس رو یکبار کتک زد اما بسیار بعدش تلاش کرد که عذرخواهیش رو بهش ثابت کنه
تمام حرفی که دارم میزنم این است که پدر کیریس بعضی وقتها از خودش شکست میخوره چون خودش را عامل این بدبختی میدونه، کیریس در زمان دبیرستان جزو تیم بسکتبال مدرسه بود و آینده بسیار درخشانی در این زمینه داشت!
همه آدمها کاملا بد یا کاملا خوب نیستن، میتونن شخصیتی بهتر از خودشون بسازن اما راهش رو شاید بلد نباشن


کیریس خیلی خوب پدرش رو درک میکنه (واقعا این حجم از درک در آدم بزرگها هم پیدا نمیشه)
کیریس به پدرش حق میده که عصبی باشه، سعی به پدرش کمک کنه تا وضعیت بهتری برای خودشون بسازه
اما کیریس در ته قلبش از یک موضوع ناراحته، به دلیل این حجم از مشکلات، دیگه نمیتونه مثل بقیه کودکان کودکی بکنه
نمیتونه درخت کریسمس داشته باشه
نمیتونه اسباب بازی جدید داشته باشه
نمیتونه کلاس تابستونی بیسبال با باباش بره
پس به قوه تخیلش پناه میبره، جایی که میتونه قهرمان زندگی خودش باشه

کیریس در تخیلش، خود را کاپیان اسپیریت خطاب میکنه و سعی میکنه با بزرگترین دشمنش بجنگه (که هیچ وقت ما ندیدیمش!)
در واقع مطلبی که میتونیم از این شخصیت یاد بگیرم کاملا اشاره به اراده و خواست ما داره
کیریس هیچ گناهی نکرده و در وضعیتی قراره گرفته که فردی شایستگیش رو نداره
اما نشون میده که میخواد اوضاع رو بهتر کنه هرچند اگر مجبور باشه خودش رو فدا بکنه
ما هم باید مثل کیریس، آدم خوب باشیم و سعی کنیم زندگی رو برای دیگران بهتر کنیم هرچند اگر زندگی بیشتر و بیشتر به ما سخت بگیره




جمعبندی:
مراقب خوبیهاتون باشید!
