زری عزیزم.
میدونم که زودتر از اینا بایستی برای تولدت نامه مینوشتم. ولی خب ترجیح دادم یکمبگذره، اون داستانایی که درگیرش بودم هضم بشه، بعد بنویسم برات.
یک سال دیگه هم گذشت و در درجه اول مهم ترین اتفاقی که افتاد این بود که یک سال با هم بودیم و تو یکسال بزرگتر شدی.
تو خاورمیانه طبق معمول هنوز جنگ وجود داره و سایهش رو سر ما هم هست، چنتا منطقه در رفت و برگشت بین طرفهای درگیری بودن. روسیه و اوکراین هنوز درارن میجنگن. حکومت سوریه عوض شد و بشار اسد فرار کرد. و تو.... یک سال بزرگتر شدی.
رییس دولت در سانحه هوایی کشته شد. انتخابات برگزار شد و الان یه دولت جدید داریم و تو یکسال بزرگتر شدی.
قیمت طلا و ارز بال در آورد و رفت بالا. به تبع اون همه چیز گرون تر شد. هوا آلوده س. مازوت میسوزونیم. گاز کمه،قطعی برق داریم و تو... یکسال بزرگتر شدی.
امسال هم چند بار همدیگه رو دیدیم. تونستیم مدت بیشتری کنار همباشیم. پیکنیکرفتیم. جنگل رفتیم آشپزی کردیم. جوجه، فیله دنده و... کباب کردیم. آش پختیم و تو.... یک سال بزرگتر شدی.
کتاب خوندیم فیلم دیدیم. داستان صوتی گوش دادیم. حرف زدیم راجع بهشون. نقد و بررسی کردیم. از کتابامون یادداشت برداشتیم، منتشرشون کردیم و تو یکسال بزرگتر شدی.
اوضاع کارمون به هم ریخت. پروژه هامون متوقف شد. درآمدمون کمتر شد، تو محل کارت به مشکل خوردی در عوض تو.... یکسال بزرگتر شدی.
زری جان
همیشه خیلی راحت از کنار یکسال رد میشیم. ولی اگه خوب دقت کنیم، میبینیمطی یک سال خیلی اتفاقا میفته که زود فراموش میشه. خیلیا میان. خیلیا میرن خیلی چیزا رو تجربه میکنیم. بدی و خوبی از افراد میبینیم همه اینا مهمه ولی مهمترین چیز اینه که:
تولدت مبارک زری عزیزم.
ایشالا که سال بعد تولدتو با هم و دررکنار هم جشن بگیریم.
دوستت دارم
علی تو