نامه نود و سه( داستان یک لانگ دیستنسی بدبخت) علی عزیزم سلام.دیشب قبل از اینکه نامه ی نود و دومم رو شروع کنم به قناد پیام دادم که کیکی که برای فردا سفارش داده بودم آماده هست یا نه؟از سر…
نامه نود و دو ( از قشنگی های بهمن ) شب تولدته و چی از این مبارک تر و میمون تر برای من.گابریل گارسیا مارکز میگه:عشق، قبل از هر چیز، یک استعداد ذاتیه. یا از بدو تولد بلدی یا هرگ…
بی خبری زری عزیزمامروز به دلیل خراب شونگوشیت اجبارا نتونستیم با هم صحبت کنیم. اینکه میکمنتونستیم نه به اینمعنی که اصلا ازت خبر نداشتم. خبر داشتم…
نامه نود و یک ( چرت های یهویی ) علی جونم سلام الان که این نامه رو برات مینویسم رفتی که یه ساعت چرت بزنی.این چرتهای یهوییت خیلی باحاله من هیچ جوره نمیتونم هضمش کنم.من همیشه…
نامه نود ( چایم را با عطرت هم بزن ) علی مهربونم سلام سال نود و پنج یعنی تقریبا ۶ سال پیش، گروه دال ، که تمیدونم الان اصلا هست یا نه ، یه آلبوم داد بیرون. اسمش بود گذر اردیبهشت…
نامه ی هشتاد و نه ( رازهای مگو ) علییییییییاستاد گفت خیلی خوب تمومش کردی داستانتو . پایان سورئال جالبی بود غیر منتظره بود. وقتی ازش پرسیدم به نظرتون کتابمو ناشرا چاپ میکنن…
میلاد با سعادت زری عزیزمخیلی وقتا تو خیالم به این فکر میکنم که قبل از آشنایی با من زندگیت چطور بوده. مثلا دانشگاه رو چطور گذروندی؟ یا وقتی دبیرستان سر کلا…
نامه هشتاد و پنج ( یلدای برزخی ) علی قشنگم سلام!امشب بهم گفتی این چهارمی و یلداییه که با همیم و من هنگیدم. به همین راحتی و به همین خوشمزگی چهار سال گذشت. البته همچین راحت و…
نامه هشتاد و چهار ( هجده ساعت خوشبختی ) علی عزیزم سلام یک هفته از اون هجده ساعتی که تو شهرتون اومدم پیشت میگذره و من همچنان غرقم تو خاطرات اون هجده ساعت. هجده ساعتی که عینِ خوشبخت…