امین
امین
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گریه کن و موفق شو

‌


تو ۱۲ سالگی خیلی دوست‌داشتم بازیگر بشم_این علاقه صرفا جوزدگی نبود_ اطرافیان میگفتن؛ باید بتونی در لحظه گریه کنی تا بازیگر خوبی بشی بارها در مواقع گوناگون سعی میکردم خودمو گریه بندازم، با تاخیر ولی موفق می‌شدم...



به اون دوران فکر‌میکنم که چقدر زور می‌زدم تا بتونم گریه کنم، حس میکردم اگه گریه کنم موفق می‌شم، وقتی اشکم میومد خوشحال بودم که بالاخره موفق شدم.

الان اگه تصمیم گرفته بودم بازیگرشم و اگه موفقیت در گریه کردن بودن؛ بدون تردید موفق می‌شدم...



خب دوستان عزیز یک نظر خواهی

ضمن اینکه نظرتون راجع به متن رو دوست‌دارم بدونم

یک نظرخواهی میخوام بکنم از عزیزانی‌که

پلتو۱ و پلتو۲ رو خوندن(اگه نخوندید لطفا بخونید)

و سوال این هست که

به نظرتون برم برای پلوتو۳

پ.ن:از اونجایی که این داستان واقعیه باید بگم تقریبا داستان تا جایی پیش رفته که بخوام قسمت ۳ رو بنویسم اما نظرتون رو بگید.

بازیگریهنرسینماگریهپلوتو
احساس سوختن به تماشا نمی‌شود؛ آتش بگیر، تا که بدانی چه می‌کشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید