ویرگول
ورودثبت نام
محمدامین نوری
محمدامین نوری
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

مسیری که فکر میکنی درسته ولی...

خب سلام مجدد به رفقایی که پست قبلی رو مطلعه کردن. نوشته قبلی یه معرفی اجمالی از خودم و شروع مسیر دیجیتال مارکتینگ بود. همونطور که قبلا گفتم، ببه منظور جذب فالوور و شاگرد برای آموزش شنا به این فکر افتادم که یه پیجتو حوزه ورزش شنا داخل اینستاگرام درست کنم. حدودا آخرای دوران لیسانس که بودم کرونا اومد ایران و همزمان با فارغ‌التحصیلی توی رشته عمران، بخاطر شرایط کروننا دیگه نتونستم روی پیج کار کنم.

علاقه زیادم به شنا و علاقه بیشترم به آموزش دادن، باعث شد تو این حوزه بمونم با اینکه بخاطر کرونا نمیتونستم برم تمرین و شاگر داشته باشم ولی هیچی از ارزش‌های این شغل تو دلم کم نکرد. بعد از اتمام لیسانس، وقتی متوجه شدم شرایط خدمت تو کرونا آسون تره، به این فکر افتادم که برم سربازی چون درسم تموم شده بود و فکر ادامه تحصیل تو سرم نداشتم، برای همین تا کارای مدرک و تسویه حساب دانشگاه و انجام بدم حدودا شد آبان 99. آذر همون سال 99 رفتم خدمت و (اینم بگم که از خود خدمت کلی داستان و خاطره هست که خارج از حوصله میشه برای همین اونارو توضیح نمیدم) به هرحال هرجوری که بود تموم شد.

مهندس عمران یا چی؟

حدودا اواسط خدمت بودم که چون شرایط پادگان میشه گفت خوب بود برام (من روز برگ بودم یعنی صبح میرفتم تا ساعت 2 ظهر بعدش تا فردا صبحش تایمم برای خودم بود) تصمیم گرفتم که بقیه تایم روزم رو بجای استراحت برم سر یه پروژه عمران که چنتا چیز یادبگیرم و اصن متوجه بشم که بدرد این حوزه میخورم یا نه!؟!؟

از مرداد 1400 تا اسفند همون سال، به عنوان یه کارآموز کنار دست پیمانکار یه پروژه رو شروع کردم وخب چون هم کارآموز بودم و هم تمام وقت نمیتونستم سر پروژه باشم (چون سرباز بودم) 5 ماه اول که اصن بهم پول نداد، بعد از اونم گفت بهت 800 تومن میدم که اون عدد برای کرایه راهم جواب نمیداد چه برسه به چیز دیگه...

تو اون مدت من چیزای زیادی درباره مهندسی عمران و سازه بتنی یادگرفتم (در حد خودم و کسی که تو دوران تحصیل چیزی یاد نگرفته بودم چون همش درگیر ورزش بودم همونجوری که گفتم براتون)، نحوه برخورد با فروشنده مصالح، خریدار، املاکی، کارگرها و کارفرما رو شناختم.

بعد از اسفند که یه پولی به عنوان عیدی بهم دادن، چون رو اون شخص و اون پروژه خیلی بدفاز شده بودم (هم خیلی درست کار نمیکردن، هم بخاطر شرایط مالی)، تصمیم گرفتم که برم با چیزایی که یادگرفتم برای استخدام تو یک شرکت عمرانی رزومه درست کنم و بفرستم که ببینم چی میشه. این تصمیم همزمان شد با اتمام خدمت من، توی فروردین 1401 و از همون موقع دچار یه خلا شدم که حالا چی؟؟ (امیدوارم این حس رو خیلی تجربه نکنید!!).

پروژه آسون‌تره یا شرکت؟

خلاصه برای استخدام تو شرکت های مختلف شروع کردم روزمه دادن و پیگیر کار شدن، بالاخره تو این رشته درس خونده بودم، یه مت تو پروژه کار کرده بودم و یجورایی ذهنم نمیتونست قبول کنه که برم تو یه مسیر دیگه. احتمال زیاد برای شما هم پیش اومده یا میاد در آینده که بخاطر وقت و زمانی که روی یک کار یا مسیر گذاشتین، خارج شدن از اون مسیر یا دور شدن ازش کار سختیه!

حدودا 2 ماه رزومه فرستادم و چنجا برای مصاحبه هم رفتم ولی خوشبختانه یا متاسفانه جایی جور نشد برام. همینجوری که درگیر بودم با خودم و یه احساس خیلی بدی داشتم نسبت به شرایط اون زمانم، یه پیشنهاد برای کار تو یه شرکت کوچیک بهم شد که منو از قبل میشناختن. حالا از کجا میشناختن؟

تو دوران تحصیل که هم درس میخوندم و هم ورزش میکردم، خب درگیر کارای پیج خودمم بودم دیگه، یه شرکتی برای ادمین شبکه‌های اجتماعیشون بهم پیشنهاد کار داد از طریق یه آشنا و منم با کلی ترس و لرز بهشون جواب + دادم و یه مدت باهاشون کار کردم تا برم خدمت. یعنی یجورایی این شرکت همزان شد با کرونا و بسته شن پیج خودم و اتمام تحصیل، احتمالا بتونید خودتون حدس بزنید تایمش کی میشه!!

خلاصه که من تو این شرکت با همه اون تجربه کمی که داشتم حدود چند ماهی بودم و تازه بهم گفتن برات بیمه رد میکنیم و بعدا فهمیدم دروغ گفتن و من بیمه نداشتم. سرتونو درد نیارم، اونایی که برای کار تو اون شرکت دومیه بهم پیشنهاد دادن از همون جا اولیه منو میشناختن.

شروع مسیر دیجیتال مارکتینگ

با شروع کار تو این شرکت، ورود من به بازار و حوزه دیجیتال مارکتینگ هم شروع شد، البته به صورت رسمی چون همونطور که بالاتر گفتم من از قبل رو سوشال کار کرده بودم. اوایل کار به صورت ساعتی و پروژه ای باهاشون هماهنگ کردم، بعد از حقوق x تومن شروع شد که راضی نبودم چون کمتر از وزرات کاری بود تازه بدون بیمه (بازم). ولی به هرحال فرصتی بود برای اینکه کلی چیز یاد بگیرم و با بعضی افراد آشنا بشم. که البته همین اتفاق هم افتاد.

شما حساب کنید من تسک‌هایی رو باید Done میکردم که اصلا نمیدونستم چی هستن، برای همین باید میرفتم سرچ میکردم دربارشون و چون خداروشکر رفرنس و منابع ایرانی همشون از رو خارجی کپی شده و خیلی هم ناقص میشه، مجبور بودم خوشبختانه به انگلیسی سرچ کنم. از همینجا مشخصه که من یادگرفتن رو یادگرفتم. کنارش ریسرچ کردن، تحقیقات بازار و هیلی چیزای دیگه رو هم آموختم. خلاصه که مسیر من به عنوان یه کارشناس سطح پایین توی دیجیتال مارکتینگ شروع شد.

برای پست بعدی قراره مسیری که تا الان باهم دربارش خوندیم رو ادامه بدم و خیلی خوشحال میشم که شما هم همراهیم کنید. مرسی که وقت گذاشتین امیدوارم شده یک کلمه ولی بتونم چیزی رو آموزش بدم به کسی یا حال کسی رو خوب کنم.

راستی من خیلی تو نوشتن مهارت ندارم اگر موقع مطالعه متن اذیت شدین، از همین الان عذرخواهی میکنم :))

به امید دیدار...

معرفیبیوگرافیورزشدیجیتال مارکتینگبازاریابی دیجیتال
عاشق یادگیری، دیجیتال مارکتینگ، سئو، مربی شنا و نجات غریق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید