نیچه را می شد تنها با او خواند لئونارد کوهن را میشد تنها با او شنید کازابلانکا را با او دید به نقاشهای آغلداشلو با او خندید برای مرگ یک فروشنده با او دست زد مردی برای تمام فصول را شانه به شانه او هو کرد دیوید ممت را پرستید و شبها در آرزوی برادوی با او خوابید تنها کنار او بود که میشد غصه ها را دونفری خورد گریه ها را دو نفری کرد آدامس ها را دو نفری جوید سیگارها را دونفری کشید آری تنها برای او باید مرد. آرمانی#