ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین انصاری
امیرحسین انصاری
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

مهربانم این هم نامه‌ای برای توست

مهربانم، این هم نامه‌ای برای توست. تویی که دومین میوه‌ی بالغ من هستی. همان گنج سعادتی که از یمن دعای شب و ورد سحری نصیب من شدی. و خودت بهتر می‌دانی که چه ارزشی داری و به گوهر وجودت به خوبی آگاهی. می‌خواهم تو را به دنیای خاطرات ببرم. نه آن‌قدر دور که از آن جز هوایی غبارآلود و مبهم به‌یاد نمی‌آوری، و نه آن‌قدر نزدیک که دوباره طعم تلخ اختلافات اخیر بینمان را بچشی. می‌خواهم پرنده‌ی ذهنت، تو را میان این دو پرواز دهت تا هوای صلح و صفا و آشتی چون نسیمی از زیر بال‌هایت عبور کند و طبع نازکت را بالاتر ببرد. می‌خواهم به سمت آشیانه‌ای که بر بالاترین نقطه‌ی ممکن کوه ساخته بودیم؛ برسی. می‌خواهم آن آشیانه را دقیقا قبل از آن‌که آتش‌فشان کینه و نفرت فوران کند؛ تصور کنی. با تمام جزئیاتش. به تک‌تک برگ‌ها و شاخه‌هایی که کنار یک‌دیگر نهادیم تا با سرپناهی از جنس اعتماد داشته باشیم که آفتاب سوزان بدگویی‌ها، تن لطیفمان را نسوزاند؛ و طوفان بدخواهی، سرنوشت آراممان را به‌هم نریزد.

حال می‌خواهم قبل از آن‌که آشیانه‌مان دوباره ویران شود؛ پرواز کنی و خود را به اکنون برسانی. واژگان این نامه می‌خواهند همان شاخه‌ها و برگ‌ها را دوباره کنار هم جمع کنند تا ما این‌بار قدم به قدم، از همان کوه بالا رویم و این‌بار لانه‌مان را کنار مرغ عنقا بنا کنیم که گزند هیچ دامی را نبینیم؛ و زندگی را با بزرگواری و خطاپوشی از سر بگیریم و فراموش نکنیم هیچ داستانی زیبا‌تر از آن نمی‌شد که رستم و سهراب، قبل از جنگ، روابط پدر و پسری را می‌فهمیدند و به آغوش هم بازمی‌گشتند. من نمی‌خواهم نوش‌دارویی دیرهنگام باشم بر زخم پسرم؛ و می‌خواهم دردهای قهر و جدایی را اکنون درمان کنم. امیدوارم تو هم مرا یاری کنی تا با هم این رنج را پایان دهیم.

نامهپدرپسر
یک سر و هزار سودا، در جستجوی نایافتنی و در انتظار ناشدنی، اینجا یادداشت‌هایی زیرزمینی منتشر می‌شود برای روزی که شاید نویسنده‌اش روی زمین بیاید... https://t.me/BiGaaah
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید