محمدرضا ضامنی·۱۸ روز پیششعار،شعور،راهکارامروز روز دانشآموز بود.کارگاه ما در همسایگی یک مدرسه است.شعارهایی که امروز سر دادند،برای من یادآور خاطرات دوران تحصیل خودم بود.دوست داشتم…
Emily·۱ ماه پیشبه نام تــنـــهــایــــیگاهی نیاز دارم مغزم را روی کاغذ کاهی ناب با جوهری از خون با پر پرنده سیمرغ خالی کنم یا گاهی نیاز دارم فیت جیدال و فدایی حقیقی شود دیشب بعد…
مائده جون·۱ ماه پیششوهر شوهره"نه بابا کی قراره یادش بمونه ."زهرا مثلا میخواست یه دلداری باشه اما خودش هم میدونست که حرفش ذره ی حقیقت نداشت .همه قرار بود به یاد بسپارن ک…
امیر محمد·۱ ماه پیشصبحی معمولیساعت حوالی پنج صبح درآذرماه است و هنوز دیگ هستی بخش در میان صفحه آسمان به جوش نیامده و رشته هایش که دیگر گرمای چندماه قبل را ندارندبه سوی خ…
Emily·۱ ماه پیشمو های مشکی مادرم!چند وقت پیش مادرم ازم خواست ازش عکسی بگیرم و آن را برایش بفرستم عکس را گرفتم و وقتی اومدم ببینمش دیدم موهاش چقدر سفید شده قلبم ترک خورد انت…
itsmahmoud·۱ ماه پیشنوشابههوا کاملا تاریک شده بود و سوز سرما همه جا را صاحب شده بود و چراغ ماشین ها و تابلوهای چشمک زن مغازه ها همه جا را نورانی کرده بود.خیابانها حس…