تنهایی عمیقی در جهان است
که در حرکت کُندِ عقربههای ساعت,
میتوان حس کرد.
مردمانِ خسته,
مثله شدگانی از عشق یا بیعشقی,
نامهربان با هم,
غنی نامهربان با غنی,
و فقیر با فقیر.
ترسیدهایم.
نظام آموزشی آموختهمان,
که همه برندهایم,
از شکستها,
و خودکشیها نگفت
یا از وحشت رنج آورِ انسانی
که کسی لمسش نکرده
یا با او سخن نرانده است
و در تنهایی
مشغول آب دادن گیاهان است.