به نام عزیز
سلام!
من وجدان امیر هستم. بیچاره خیلی وقته تفریحاشو گذاشته کنار رفته سراغ درسش. امیدوارم از درسش نتیجه بگیره. به نظر میاد عاشق شده ولی نمیخواد اقرار کنه. حداقل فعلا! حتی منم نمی دونم کیه. می ترسه. هم از عشق و هم از این که بخواد به امتحاناش آسیبی وارد بشه. ولی من میدونم. میدونم نیاز داره. نیاز داره به این که معشوق داشته باشه. میپرسین چرا؟ چون مطمئنا خودشو نابود میکنه. میدونم این عاشقی میتونه نجاتش بده ولی خودش نمیخواد. دوس داره تو منجلاب فرو بره و نابود بشه. فک میکنه حق زندگی کردن نداه چون دلای زیادی رو شکسته. حتی من که وجدانشم میدونم که دیگه اینا زیاده رویه. اشتباه کرده، درست! میخواد خودشو تنبیه کنه، درست! ولی دیگه این زیاده رویه. اون به اندازه کافی زجر کشیده! حالا نوبتشه که زندگی کنه ولی نمیخواد. میترسم یه بلایی سر خودش بیاره. مثل خودم کله شقه! کاش یکی جلوشو بگیره. من که حریفش نمیشم. نمیدونم چرا دارم اینا رو دارم به شما میگم ولی یه جورایی یه حسی بهم میگه دلیل خاصی داره که اینقد جذب ویرگول شده. به هر حال با خودم گفتم شاید نفوذ دوستای ویرگولیش بیشتر از من باشه! لطفا اکه میتونید کمکش کنید... به شدت به کمک نیاز داره ولی به شدت هم تکذیب میکنه. پس تو رو خدا حالا که وقتشو توی این رسانه میگذرونه حواستون بهش باشه. یه دیوونه ی به تمام معناست. البته خودمم کمی ازش ندارم. برا همون که رطب خورده کی کند منع رطب، من نمیتونم ازش بخوام دست بکشه ولی شما ها میتونید پس لطفا کمکش کنید.🙏
حداقلش نزارید حیف کنه خودشو***
امیر جان! میدونم اینو میخونی. پس تو رو خدا به خاطر همین عزیزای ویرگولیت هم که شده به خودت سخت نگیر. تو به اندازه کافی درد کشیدی. وقتشه یککم آزاد بشی. نیازی نیست عشقتو پنهان کنی. فریادش بزن. بزار همه بفهمن اون امیری که یه عمر مخ میزد حالا عاشق شده. فک نمیکردی قلب داشته باشی مگه نه؟ فکر نمیکردی به خاطر اون کارات بخشیده شی. ولی بخشیده شدی. به خدا قسم که بخشیده شدی. پس عذاب بسته. بجنب.
پ ن: کی میای بریم بیلیارد؟! میدونم اینو حذف میکنی پس لااقل جواب سوالمو بده.
