نکته حقوقی را بعد از شرح موقعیت بخوانید.
چادر به دهان، در میانه کوچه ی کنار دادگاه ایستاده بود. با حالتی مستاصل سر به زیر داشت و گاهی زیر چشمی به اطراف می نگرست. مردد بود که با چه کسی باید گفتگوی مدنظرش را آغاز کند.
عبور موتور سیکلت ها که از لا به لای خودروهای پارک شده راه خود را می جستند، عابرین پیاده که با عجله هر یک برای رسیدن به سمت مقصدی معین تعجیل داشتند، حس خفگی دیوارهای ساختمان های کهنسال و نزدیک به هم، همگی دست به دست هم داده تا به سردرگمی او بیافزایند.
بالاخره دل به دریا زد، یک موتوری را لحظه آخر به سلامت رد کرد و به وسط کوچه آمد.
پرسید: ببخشید. جسارتاً، شما وکیل هستید؟
- بله بفرمایید.
- حقیقتا یک سوال داشتم. چند دقیقه وقتتون رو میگیرم...
جهت تنظیم وقت: ۰۹۳۹۰۲۵۰۶۰۲
امیرعلی بشارتی؛ مشاوره حقوقی در مشهد
قانون درباره وضعیت جنینی که در رحم مادر خویش است، پیشفرض محکمی دارد. و هرکس مدعی خلاف آن باشد، باید در جهت اثبات ادعای خود تلاش کند.
قانونگذار درباره نوزادی که به تازگی متولد شده بیان می دارد: بعد از یک ازدواج طفلی که متولد می شود، متعلق به همان خانواده است. به این قاعده، اماره فراش گفته می شود.
اگر شوهر، طفل را متعلق به خود نداند، باید ثابت کند که از تاریخ آخرین نزدیکی (رابطه جنسی) تا تولد کودک، کمتر از شش ماه یا بیشتر از دَه ماه گذشته است.
همچنین، اگر بعد از پایان یک ازدواج (مانند طلاق) فرزندی متولد شود، باز هم متعلق به مرد (شوهر سابق) فرض خواهد شد.
مگر اینکه ثابت شود از تاریخ پایان ازدواج بیشتر از دَه ماه گذشته است. یا ثابت گردد از تاریخ آخرین نردیکی تا تاریخ ولادت، کمتر از شش ماه یا بیشتر از دَه ماه می گذرد.
اگر نزدیکی در زمان یک ازدواج واقع شده باشد، و بعد از جدایی، خانم دوباره ازدواج کند، و کودک در موقع ازدواج دوم متولد شود:
ابتدا مطابق قواعدی که در دو بخش قبلی گفته شود، و بعد بر اساس اوضاع و احوال قضیه، بررسی می گردد که نوزاد متعلق به کدام مرد است.
و اگر امکان تفکیک و تشخیص وجود نداشت، طفل متعلق به مرد دوم (شوهر ازدواج دوم) فرض خواهد شد. این حکم به مصلحت تحکیم بنیان خانواده است و مطابق اصل تاخر حادث ممکن می شود.
نکته اساسی این است که آزمایشات خون و ژنتیک، یک دلیل علمی است که د اثبات عدم وجود نَسَب کمک کننده می باشد. اما برای وجود نَسَب وجود چنین آزمایشاتی لازم و دلیل قاطع محسوی نمی گردد.
اگر مرد که کودک به او منتسب است، مدعی باشد که طفل متعلق به او نیست، نباید سکوت کند. چرا که سکوت او ممکن به منزله پذیرش رابطه پدر و پسری تعبیر گردد.
همچنین از تاریخ اطلاع یافت از تولد، دو ماه مهلت دارد تا ادعای خود را مبنی بر پدر نوزاد نبودن، از طریق مراجع قضایی پیگیری نماید.
این ادعا را باید به طرفیت قیم موقت طفل یا دادستان و مادر او اقامه کرد.
نکته مهم دیگر این است که هر شخص دی نفعی (مثل خواهر، برادر و ... معمولا در مبحث ارث) حق دارد که دعوی نفی ولد را اقامه نماید.
کودکی که حاصل نزدیکی عالمانه خارج از چهارچوب ازدواج است، متعلق به هیچکدام از زن و مرد نخواهد بود.
این متعلق نبودن بدان معناست که احکام یک نَسَب مشروع بر دو طرف بار نمی شود. مانند اینکه آنها از هم ارث نخواهند برد.
البته اثبات این نوع رابطه جنسی دشوار است. و حتی در فرض اثبات هم، وظایف پدر طبیعی کودک، مانند ثبت تولد، اخذ شناسنامه و به طبع پرداخت نفقه پابرجاست.
در تلقیح مصنوعی، به معنای آبستن شدن زن به کمک اسپرماتوزئید و بدون واقع شدن نزدیکی، اگر نطقه قطعاً متعلق به شوهر باشد، در اینکه او پدر طفل است، شکی نخواهد بود.
نکته پایانی این است که جنین در رحم مادر، به محض متولد شدن، یک شخص حقیقی کامل است و این حق را دارد که از تمام حقوق خود چه مستقلاً چه بواسطه ولایت یا قیمومیت بهره مند گردد.