در مورد دلایل ضربه شدید شیوع ویروس کرونا بر پیکره اقتصاد دنیا و واکنش بی سابقه بازارها، حدسهای زیادی وجود دارد. اما یک احتمال قویتر است: دولتها در پی سالها نادیده گرفتن هشدارها، ناگهان با موج شیوع مواجه شده و با اعمال سیاستهای کنترلی شدید و فاصلهگذاری اجتماعی، ترمزدستی ماشین اقتصاد را کشیدند. همین مسئله باعث توقف ناگهانی تولید و عرضه کالا و خدمات شد و نتیجه بدیهی است.
با روشنتر شدن شرایط ناشی از شیوع کرونا و رد شدن از فاز انکار که "جدی نیست و کار دشمن است"، کمکم این سوال جدی مطرح میشود که " رکود تا کی ادامه دارد؟" و "چه خواهد شد؟". اما کمتر کسی جوابی برای این سوال دارد که "برنامهی شما برای گذر از این دوران چیست؟"
پاسخها عمدتا "هیچ" است. راهکارهای عمدتا کم عمق در دورکاری که بیشتر بیهوده کاری است. بسیاری هم فعلا کرکرهها را پایین کشیدهاند تا چه پیش آید.
کسبوکارها چشم به راه و امیدوار به کمکهای دولتی هستند. اما ببینیم دولت چه کمکی میتواند بکند؟
اخبار غیررسمی حکایت از موافقت با برداشت 1 میلیارد یورو از صندوق ذخیره ارزی دارد. این مقدار با احتساب دلار 16000 تومانی میشود 16هزار میلیارد تومان. در سمت تقاضا با لیست بلند بالای حوزه بهداشت و درمان، بیمارستانها، خطوط هوایی، هتلها و هزاران کسبوکار تعطیل شده یا در معرض تعطیلی مواجه هستیم. در شرایطی که قیمتها هنوز با دلار 12000 تومانی تنظیم شده است و چشم انداز دلار 27 هزار تومانی را پیشرو داریم. این پول اندک و این همه دهان گرسنه.
کسبوکارهایی که سالها بیزینس مدل نادرست و ناپایدار خود را کج دار و مریز یا با زور پول ادامه دادهاند هم در این میان میخواهند اشتباه خود را گردن کرونا انداخته و پشت این بحران پنهان شوند و در صف کمکها ایستادهاند.
واقعا تزریق پولِ گران از جیب مردم در قالب وامِ ارزان قیمت به یک کارخانه پول سوزی است چه توجیهی دارد؟ وام دادن به اقتصاد بیمار خطرناک است و فقط شدت انفجار را بیشتر خواهد کرد.
اگر از سازوکار تشخیص کسبوکار خوب و نحوه تزریق و هزینه کرد این وامها بگذریم، یک پیشنهاد برای حمایت از بنگاههای دارای پتانسیل میتواند در قالب بخشودگیهای مالیاتی و بیمهای و ... باشد. برای مثال دولت میتواند پول را به سازمان تامین اجتماعی بدهد و در مقابل مبلغ بیمه برای مدت 6 ماه از کارفرما دریافت نشود.
مشاغل آزاد مثل رستورانها، مغازهدارها و ... از آسیب دیدگان اصلی هستند. همزمانی این اتفاقات با بازار شبِ عید هم باعث شد این آسیب جدیتر شود. اما سوال این است که مغازهداری که در دوره رونق نسبی، سود میکند، کار را توسعه میدهد و در مواردی و پیرو یک رویهی عادی از هر راهی برای نپرداختن مالیات واقعی طفره میرود، فکر دوران افول بازار نبوده است؟ تاوان این عدم دوراندیشی با دیگران است؟
از قدیم گفتهاند کاسب دو جیب دارد، جیب سود جیب زیان. مگر جز این است که آن جیب سود برای جبران مافات دورهی زیان است؟
حقوق بگیران هم یک طرف این ماجرا هستند.
افراد زیادی در این روزها بیکار شدهاند، برخی بدلیل تصمیم غلط یا عجولانه مدیران، عدهای بدرستی و برای بهینهسازی ساختار منابع انسانی و تعداد زیادی بدلیل تعطیلی کار و نبود چشمانداز بازگشت به شرایط قبل. اما باید از این کارمندان و مدیران حقوق بگیر پرسید آیا حاضر بودهاند برای مثال 40درصد کمتر حقوق دریافت کنند و برای 6 ماه دیگر کار کنند یا انتخاب میکنند افزایش حقوق سال جدید را هم دریافت کنند درحالیکه بخشی از تیمشان تعدیل میشوند؟ افرادی از دسته اول را سراغ دارم ولی عمدتا با قشری روبرو هستیم که در سیستمِ از نظر من غلطِ حقوق و دستمزد و بجای دریافت بخشی از سود و فروش و بر اساس عملکرد، حقوق ثابت دریافت میکنند و تبعا خود را شریک سود و زیان نمیدانند.
کارمند مسئولِ ریسک کارآفرین نیست ولی حاشیه امنی هم ندارد. کسی که skin in the game نداشته و متکی به حقوق ماهیانه باشد در نهایت و در بلندمدت آسیب بیشتری میبیند. اجازه بدهید بیرحمتر باشم، از نظر من کارمند پیش و بیش از اینکه به موفقیت و شکست نخوردن کسبوکار فکر کند به این فکر میکند که در صورت شکست چگونه خود را از بازخواست مبری کند. درست است که همه این انتخاب یا امکان را نداریم که کارآفرین (به معنای عام) باشیم اما کسی که انتخاب میکند سهمی از ریسک را برای خود نداشته باشد و تنها به دریافت حقوق ماهیانه بسنده کرده، نمیتواند انتظار داشته باشد در اولویت قرار بگیرد.
با این وجود بخش عمده کمکها میتواند برای تامین حداقلی از حقوق به این قشر تعلق گیرد. هرچند در شرایطی که بیمه تامین اجتماعی ضعیفترین نسبت پشتیبانی (5.96) را تجربه میکند و عملا با کمکهای دولتی زنده است، تکیه بر بیمه بیکاری بیهوده است و از طرفی بخش زیادی از کارگران روزمزد و مشاغل آزاد تحت پوشش بیمه نیستند.
چیزی که واضح است اگر کمکی در راه باشد باید کارگران و کارمندان به سرمایه گذاران و سهامداران اولویت داشته باشند.
شاید منصفانه بنظر نرسد اما همه باید تاوان این فاجعه را بدهیم. فاجعهای قابل پیشبینی و قابل پیشگیری که بخشی برساختهی انسان و بخشی برخاسته از طبیعت است.
اگر در یک دنیای قانون مدار و منصف زندگی میکردیم قاعدتا باید مدیران نابلد بخش خصوصی و سیاست مداران کوتهبین را برای این غفلت یا چشم پوشی مجازات میکردیم.
مدارهای تصمیم گیری دولت اشباع شده است و هیچ، مطلقا هیچ انتظاری از ایشان نمیرود. تنها کاری که احتمالا برایش آماده میشود کنترل ناآرامی ها و اعتراضات مردم گرسنه در ماههای پیش رو است.
یکبار باید قبول کنیم که این رویه اقتصادی به بن بست رسیده است و این جراحی هزینه دارد. اقتصاد در شرایط جدید که نه فقط متاثر از کرونا که حاصل انباشتگی بی تدبیریها و البته نتیجه درهم تنیدگی اقتصاد جهانی است، برای همهی ما جا ندارد.
در این بحران همه شریکیم و هر کس سهم خود را از آن خواهد پرداخت.
نه اقتدار چین را داریم
نه پول آمریکا
و نه نظم آهنین آلمان را
و می خواهیم کار هر سه را هم انجام دهیم.
ما در این بحران تنهاییم و متکی به خود و تنها دارایی زمان است.