کتاب عمیق ترین چاه: از درمانگاه محلی تا مطالعهای انقلابی: کشف یک پیوند پنهان
نادین برک هریس کار خود را در منطقهای محروم از سانفرانسیسکو آغاز کرد؛ جایی که بسیاری از کودکان مراجع او با مشکلات پزشکی و رفتاری پیچیدهای دستوپنجه نرم میکردند. در نخستین سالهای طبابت، هرچه بیشتر میکوشید صرفاً بر اساس آموزشهای پزشکیاش علائم را درمان کند، بیشتر با این پرسش مواجه میشد که «چه چیزی پشت پرده این بیماریها نهفته است؟». او متوجه شد موجی از تشخیصهای بیشفعالی (ADHD) در بیماران خردسالش پدیدار شده که توضیح آن صرفاً با معیارهای کلاسیک روانپزشکی ممکن نیست. بسیاری از این کودکان در زندگی خود نوعی «اختلال» بیرونی را تجربه میکردند: فقر، بیخانمانی، خشونت خانگی، اعتیاد والدین یا دیگر تروماهای عاطفی. آیا امکان داشت این وقایع دردناک، سازوکار بدن کودکان را چنان دستخوش تغییر کند که به مشکلات رفتاری و جسمی منجر شود؟
برک هریس این ایده را سالها در سر داشت اما بهعنوان یک دانشآموخته پزشکی، نیازمند مدرکی محکم بود. نقطه عطف زمانی بود که یکی از همکاران، مقالهای علمی از سال ۱۹۹۸ را به دست او رساند؛ مطالعه ACE مشهور که توسط وینسنت فلیتی و همکاران در نشریه پزشکی پیشگیری منتشر شده بود. نتایج این پژوهش گسترده، برک هریس را شگفتزده کرد: تجارب ناگوار دوران کودکی (شامل انواع سوءاستفاده جسمی و عاطفی، غفلت، خشونت خانگی، اعتیاد یا بیماری روانی والدین، طلاق و امثال آن) با بسیاری از علل شایع مرگومیر در بزرگسالان ارتباط مستقیم دارد. هرچه تعداد این ناملایمات بیشتر باشد، احتمال ابتلا به بیماریهای جسمی مانند بیماری قلبی، سرطان، سکته مغزی، بیماریهای ریوی مزمن، دیابت و همینطور اختلالات روان (افسردگی، اضطراب، سوءمصرف مواد) و حتی مشکلات اجتماعی (خشونت، ترک تحصیل) به شکل معناداری افزایش مییابد. در واقع، این مطالعه نشان داد حدود دوسوم افراد حداقل یکی از این تجارب تلخ را در کودکی داشتهاند و از هر هشت نفر، یک نفر با چهار مورد یا بیشتر از آنها بزرگ شده است. ارتباط آمارها چشمگیر بود: کودکانی که با انبوهی از تروماها رشد میکنند، در بزرگسالی به مراتب بیمارتر و آسیبپذیرترند.