«محتوم» نوشتهٔ رابرت ساپولسکی برای من فقط یک کتاب علمی نبود؛ یک چالش فکری عمیق بود که بسیاری از پیشفرضهایم دربارهٔ اراده، انتخاب و مسئولیت را زیر و رو کرد. ساپولسکی، که هم زیستشناس عصبشناختی است و هم نویسندهای بینظیر در روایت علمی، در این اثر به پرسشی میپردازد که قرنها فیلسوفان و دانشمندان را مشغول کرده: آیا ما واقعاً اختیار داریم یا هر تصمیم، رفتار و حتی احساس ما، از قبل در زنجیرهای پیچیده از علل زیستی و محیطی رقم خورده است؟
ساپولسکی با شواهدی از ژنتیک، اپیژنتیک، عصبشناسی، روانشناسی و حتی تاریخ تکامل، نشان میدهد که هر کنش انسانی، محصول انبوهی از فرآیندهای پیشین است: از اتفاقاتی که یک ثانیه قبل افتاده، تا تجربههای کودکی، شرایط اجتماعی، و حتی فشارهای تکاملی صدها هزار سال پیش. او این دیدگاه را با چنان دقت علمی و روایتی جذاب بیان میکند که نمیتوان آن را صرفاً یک نظریهٔ انتزاعی دانست؛ بلکه به تجربهای روشنگر تبدیل میشود.
آنچه کتاب را برای من متمایز میکند، این است که ساپولسکی با وجود استدلالهای قدرتمند علیه آزادی اراده، از فروغ انسانی فاصله نمیگیرد. او نشان میدهد که پذیرش «محتوم بودن» نه تنها ما را به جبرگرایی سرد و بیرحم نمیکشاند، بلکه میتواند زمینهای برای همدلی، بخشش و بازنگری در سیستمهای اخلاقی و قضایی فراهم کند.
اگر به علوم اعصاب، روانشناسی رفتاری، فلسفهٔ ذهن یا مباحث عمیق اخلاقی علاقهمندید، «محتوم» کتابی است که نهتنها دانشتان را گسترش میدهد، بلکه زاویهٔ دیدتان به خود و جهان را برای همیشه تغییر میدهد. برای من، این کتاب یادآور این حقیقت بود که فهمیدن محدودیتهای اختیار، میتواند راهی باشد برای گشودن مرزهای تازهای در مسئولیتپذیری و انسانیت.
ارادتمند امیرحسین کیخایی
@fekriom