ساعت 4 و خورده ای عصر بود که اومدم خونه حسابی تمرین کرده بودم و از خودم راضی بودم طبق معمول رفتم دوش بگیرم و بعدش وعده بعد تمرینمو بخورم همه چیز اوکی بود تا اینکه توییتر رو بعد از چند روز باز کردم طبق معمول توییتی رندوم برام نمایش داده شد که واقعا پشمام ریخت و هنگ بودم....راوی یک پادکست جنایی همسرش را کشت و خودش هم خودکشی کرد..... سکوت و سکوت و سکووت حس گنگ و مبهم بودن .... هرکاری کردم نتونستم به راحتی هضمش کنم.
تیکه مرغی برداشتم و خوردم نتونستم جلو خودمو بگیرم سریع رفتم کامنتای اپیزود اخر رو بخونم و در کمال تعجب اپیزود اخر رو دیدم اما فقط زمانش 2 دقیقه بود...
قبل از خبر هیچکی فکرشو نمیکرد این اپیزود شرح قتل همسر این راوی باشه تا اینکه خبر منتشر شد و کامنتایی که زیر اپیزود اخر نوشته شده بود کامنت های مختلف از تشکر از راوی تا لعن و نفرین مهدی.. رفتم توییتارو خوندم دیدم خیلیا رو مشتاق به پادکست جنایی کرده گویی با تعریف کردن جزئیات ریز قتل های وحشتناک خیلیارو به وجد میاورده جزئیات به شدت وحشتناک که بعضی وقتا خودمم نمیتونسم گوشش بدم.
سوالاتی که تو ذهن من اومد این بود که :
چیشد که بعد از 10 سال زندگی مشترک این اتفاق بیوفته ؟
ایا این اتفاق صرفا از روی جنون بوده یا اثر روانیی از گرد اوری مطالب؟
چی میتونه باعث بشه مهدی که طبق گفته ها نخبه بوده و به کانادا مهاجرت کرده چنین کاری رو انجام بده؟
ایا بیشتر انسان ها نیمه دارک و جنون امیزی رو درونشون دارن؟ تا چه حد میتونن بی رحم باشن؟
وووو خیلی سوالای دیگه
نمیدونم چی بگم فقط در عجبم از اینکه تو این دنیا هر اتفاقی ممکنه بیوفته ممکنه حتی نخبه باشی و در بهترین جا زندگی کنی اما کنترل خودتو از دست بدی و..... تمام. بماند به تاریخ 31 تیر ماه 1403