امیرحسین و مرضیه
امیرحسین و مرضیه
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

ماموریت جدید: چالش بعد خدمت

امروز صبح که بیدار شدم متوجه اثر تموم شدن خدمتم و بلاتکلیفیم شدم اینکه دیگه باید چیکار کنم با اینکه متاهل بودم اینکه حالا با واقعیت شروع زندگی متاهلی و مشکلاتش باید چیکار کنم رفتم بانک که بدونم چرا وامم رو واریز نمیکنن دلیل این همه تاخیر چیه...

طبق معمول یسری خزعبلات رئیس بانک تحویلم داد که نقطه جوش بدنم رو نزدیک به واشر زدن کرد و اگر فن خودم رو با لبخند زدن روشن نمیکردم ممکن بود اتفاقای بدی بیوفته واقعا روی اون مقدار وام من حساب باز کرده بودم و همه چی داشتن خارج از برنامه پیش میرفت مهمترینش بیکاری بود...

واقعا یه مرد چقد میتونه سختی تحمل کنه ناسلامتی منم ادمما هرچیزی ظرفیتی داره درسته میگن ادم تو محدودیت ها راهشو پیدا میکنه ولی این موقعیت الان من فراتر از محدودیت بود.

اما من جوری بزرگ نشده بودم که به راحتی پا پس بکشم البته اگه قرار بود طبق تربیت پدر و مادرم واکنش نشون بدم احتمالا تا الان گوشه اتاق بودم و حسابی افسرده میشدم. برا همین بلند شدم و دنبال راهی گشتم این جمله همیشه بهم امید میداد انسان برای هر موقعیت سخت و خطرناکی راه حلی پیدا میکنه. منم بر اساس همین جمله دارم روی پاهام وایمیسم.

اینکه بخوای از صفر شروع کنی اونم با این اشفته باز کشور خیلی سخته و کار هرکسی نیست حتی حمایت پدر و مادر برای شروع کار هم وجود نداره نمیگم حمایت نمیکنن نه میکنن ولی برای صرفا رفع نیاز های اولیس

در کل اوضاع خیطه تموم مشکلات تلنبار شده لیست مواردی که باید انجام بشه خیلی زیاده و زمان کمه و بودجه ای براش نیست

گاهی وقتا پیش خودم میگم کی فرصت و نوبت من میشه کی میشه منم یکمی خیالم راحت تر بشه و استرسم کمتر فعلا فکر و ایده ای به ذهنم نمیاد ولی قطعا اون جرقه زده میشه...

سخن پایانی اینکه در هر شرایطی که هستین کم نیارین بلند بشین امیدتون به خدا باشه و برای خارج شدن از باتلاق بیکاری تلاش کنین. اگر پدر یا مادری هستین که میتونین زمینه پول دراوردن بچتون رو تهیه کنین دریغ نکنین بچه اگه نیتش کار و کسب درامد باشه بهش کمک کنین شده ماشینو بدین موقت کار کنه هرچی به امان خدا ولش نکنین.

شروع کارپدر مادرکسب درامدروزمرگیخدمت
زوجی که از هرچی دلشون بخواد مینویسن اینجاییم تا با نوشتن خودمونو سبک کنیم و در کنارش به بقیه کمک کنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید