ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین
امیرحسین
خواندن ۶ دقیقه·۱۷ روز پیش

بحث کردن چه فایده‌ای داره؟

هواپیمای سالم برگشته در جنگ جهانی دوم
هواپیمای سالم برگشته در جنگ جهانی دوم

مقدمه

سلام، توی این نوشته قراره که با یه مثال از زندگی روزمره خودم، نشون بدم که چطوری می‌تونیم از بحث کردن یاد بگیریم. این مثال تا حدودی هم مربوطه به سوگیری بازماندگی در یادگیری.

بحث (حرف‌های شخص مقابل رو Bold کردم)

بابا ول کن دانش‌آموزا رو. تو این قدری که دغدغه‌مندی در مورد شیوه آموزش ریاضی و بلاگ ویرگول مینویسی، وقت گذاشتی ریاضی یاد بگیری؟ من حس میکنم از موضع لوزربودن داری به قضیه نگاه میکنی و نمیتونم جدیت بگیرم، ببخشید. ببین من هزاران چیز هست که بلد نیستم. حالا میتونم بخاطر بلدنبودن این مفاهیم بیام زمین و زمان رو مقصر بدونم و برم کلی در موردش بحث کنم، یا برم در خفا بشینم یکم معلوماتم رو ببرم بالا جای بالا منبر رفتن. شیوه‌ی برخوردت با مسائل رو نمی‌پسندم.

حقیقتا شیوه برخورد خاصی ندارم صرفا خیلی نگاهم دغدغه‌منده نسب به پروداکتیویتی و اینکه کلا حواسم به بچه‌های ته کلاس هم هست و کلا خیلی دوست دارم دست اون کسی که آخر صفه رو بگیرم بیارم جلوتر. موضع لوزر بودن رو هم داری درست می‌گی چون من کلا خاورمیانه پنج قرن اخیر رو لوزر می‌بینم.

ریاضی هم آره مخصوصا سر ریاضی مهندسی خیلی تلاش کردم و ۲۰ شدم ولی خب هیچ فرقی برام با معادلات دیفرانسیل و انتگرال که ۱۰ شدم نداشت. البته من با اینم خیلی مشکل دارم که تهش به عدد و یا هر خروجی دیگه‌ای نرسم و فقط اونجا که از انتگرال فوریه تو مهندسی صدا استفاده کردم خیلی حال داد.

یه مدتی هم من خیلی درگیر این مندل برات شده بودم و خیلی برام جاب بود که هی تکرار میشه و داستان‌اش و اولین بار پرینت گرفتن‌اش برام خیلی ذوق و شوق داشت چون که تاثیر خود کامپیوتر رو روی ریاضی میشه به عنوان یه مثال خوب دید. من همیشه کنجکاوم و همیشه به دنبال زیر بغل مار. البته با اینم تو کلاس ریاضی آشنا نشدما، تو بازی اسساسینز کرید یک بود ولی یادم نیست کجاش و اصلا چرا تو این بازی بود. کلا من دوست ندارم خطی برم جلو و دوست دارم شیرجه بزنم.
یه مدتی هم من خیلی درگیر این مندل برات شده بودم و خیلی برام جاب بود که هی تکرار میشه و داستان‌اش و اولین بار پرینت گرفتن‌اش برام خیلی ذوق و شوق داشت چون که تاثیر خود کامپیوتر رو روی ریاضی میشه به عنوان یه مثال خوب دید. من همیشه کنجکاوم و همیشه به دنبال زیر بغل مار. البته با اینم تو کلاس ریاضی آشنا نشدما، تو بازی اسساسینز کرید یک بود ولی یادم نیست کجاش و اصلا چرا تو این بازی بود. کلا من دوست ندارم خطی برم جلو و دوست دارم شیرجه بزنم.

رویکردم هم توی یادگیری اینجوریه، مثلا این ویدیو کوتاه درمورد تبره، ولی من خب اینجا ذهنم میره سمت مفهوم فشار و نیرو و بعدش متوجه میشم که چرا باید لبه تبر این وری نباشه. کلا من مفاهیم رو دوست دارم روشون عمیق شم تا اینکه بشینم فرمون حفظ کنم.

خلاصه تفکر من اینه: از سوال باید رسید به جواب، نه از جواب رسید به سوال. که البته باگ‌های خودش رو هم داره. کلا خوشم نمیاد درگیر جواب دادن به یه سوالی بشم که یکی دیگه نشسته وقت گذاشته یه جوری سوال طرح کرده که دهن من سرویس بشه.

پیشنهادم بهت اینه که تجربه خودت رو به همه تعمیم نده. «من فقط ریاضی رو با مثال میتونم باد بگیرم» خیلی بهتره از «هرکسی ریاضی رو بدون مثال و بصورت انتزاعی میتونه یاد بگیره، صرفاً فرمولْ‌حفظ‌کُنه». تو داری پرسوناهای متفاوت از خودت رو نادیده میگیری، واسه همین حکم کلی دادن و بلاگ‌نوشتنت یکم مسخره میشه. مثلا من آدمی رو میشناسم که زندگیش رو گذاشته واسه یادگیری نظریه مجموعه‌ها؛ واسه نظریه مجموعه‌ها و مفاهیم بی‌نهایت رسما هیچ نمود بیرونی‌ای وجود نداره که بشه مثال زد کلا. ولی خب این فرد توانایی ذهنیشو داره که رو این مفهوم انتزاعی کار کنه. یکی دیگه این توانایی رو نداره و با مثال راحت‌تره. نظر صادقانه‌م راجع به بلاگ‌پستت هم اینه که، توضیح واضحات و کلی‌گوییه. استفاده‌ت از مفهوم «پوست در بازی (مثالی که تو این پست نوشتم)» هم بنظرم نابجا و کلمه قلمبه بکار بردنه (کتابو اخیرا خونده‌م)

اگه تعمیم ندم اینجوری دیگه نمی‌تونم بازدهی رو حساب کنم خب. من اینجوری محاسبه کردم که آدم‌هایی که ریاضی رو انتزاعی یاد می‌گیرن استثنا هستند و اونا می‌تونن تو دانشگاه و تو مقطع‌های بالاتر یادبگیرن و معلم دبیرستان کارش نباید ریاضی‌دان تربیت کردن باشه این وظیفه اساتید دانشگاهه. خب همچین آدم‌هایی چند درصد جامعه هستند؟ من تخمین شهودیم مثلا یک درصده که تو جمعیت ایران میشه ۸۰۰ هزار نفر از ۸۰ میلیون. خب من که منکر این ۸۰۰ هزار نفر نیستم ولی خب یک درصدن البته بازم حس میکنم یک درصد هم دست بالاست.

خب آقا تو که الان من رو بیشتر شناختی، خودت یه مثال بزن که من ازت یادبگیرم. الان خب ما بدون توصیف و مثال چطوری می‌تونیم به درک مشترک برسیم؟ خب الان هر دوتامون می‌تونیم ادعای مغالطه بهم بزنیم، من بگم تو مغالطه خودستایی کردی تو هم بگی من وارونه کردن بار اثبات دارم می‌کنم. بن بست

خب بذار من درک‌ات کنم، یه بار من ببینم که تونستم متوجه بشم تو چی می‌گی: مجید: چون ریاضی رو میشه بدون مثال و انتزاعی یادگرفت، پس در نتیجه چیزی که الان هست خوبه و نباید تغییر کنه. زبان فعلی هم خوب و مناسبه و هیچ نیازی با تغییرات بنیادی نیست. الان من درست متوجه شدم آیا؟

حالا حرف من چیه؟ امیر: خب سر اون آدمی که نمی‌تونه انتزاعی یادبگیره چه بلایی قراره بیاد؟ بهتر نیست هوای اون رو هم داشته باشیم که اندازه بقیه باهوش نیست؟ مثال کابردی رو ۱۰۰٪ افراد متوجه می‌شن اما انتزاعی اینطور نیست پس به همین دلیل باید سویچ کرد رو مثال کاربردی (حداقل تو مدرسه).

تعمیم رو هم حذف کردم، رفت سمت این مثال معروف: تو یک جمع ۹ نفر داچ هستند و ۱ نفر داچ نیست. حالا باید با چه زبونی صحبت کنیم که همه این ۱۰ نفر متوجه بشند؟ داچ یا انگلیسی؟ این اگه نقض بشه، استدلالم باطله. (ولی واقعا تو ریاضیات این نسبت ۹ به ۱ نیست و استدالال قبلیم خیلی قویتر بود)

سوگیری بازماندگی

این همون مشکل خطای بازماندگی هست و مشکل اصلی اینه که شما داری صرفا آدم‌هایی که یادگرفتن و نمونه‌های موفق رو می‌بینی و اون طرف هم اون کسی که یادنگرفته رو اصلا در نظر نمی‌گیری، این باعث میشه که مشکل اصلی رو اصلا نبینیم و متوجه نشیم که این سیستم آموزشی چقدر بازدهیش پایینه و سر همین هم نتونیم بهترش کنیم. پس اینکه بگیم چون من یادگرفتم پس دیگه هیچ مشکلی نیست درست نیست از نظر من.

بنظرم اصلا جدا از خطای شناختی این مسئله دیگران کاشتند و ماخوردیم اکنون ما بکاریم تا دیگران بخورند پایه اصلی شخصیت من شده و کلا عینیک من برای دیدن همه چیزه. حقیقتا هم دنبال جدی گرفته شدن نیستم چون جدی گرفته شدن با خودش مسئولیت میاره. کلا من به شخصه با همچین موضعی مخالفت دارم «خب من که یادگرفتم و خر من که از پل گذشت، بقیه هم دست خودشونه و هرکسی یادنگرفته مسئولیت خودشه و باید بره وقت بذاره و یادبگیره و منی که خرم از پل گذشته هیچ مسئولیتی در قبال بقیه که اول راه هستند ندارم و من نباید برم راه رو برای افراد دیگه هموار کنم و یادگرفتن رو راحت کنم»

جمع بندی

هدف بحث نباید قانع کردن باشه باید شما هدف اصلیت یادگیرفتن باشه! پس من باید این خطاها رو توی خودم پیدا کنم و ببینم کجاها من خودم این خطای شناختی رو تابه‌حال داشتم که مثال‌های خطاهای خودم باشه برای پست بعدی.

من یه پادکست هم دارم که می‌تونید اینجا بهش گوش بدید.

ریاضیاتبحثمقالهیادگیریمدرسه
کنجکاو در همه زمینه‌ها مخصوصا یادگیری لینک پادکست: https://t.me/+K7cYoZtx6hA2NGFk
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید