امیرحسین
امیرحسین
خواندن ۴ دقیقه·۱ ماه پیش

چرا میل به درس خوندنم از بین رفت؟

  • بی‌علاقه بودن
  • بی حوصله بودن
  • نداشتن امید به آینده
  • قدیمی بودن سرفصل‌ها
  • بی‌استعداد بودن
  • بد بودن روش تدریس
  • بد بودن روش ورود به دانشگاه
  • کنکور هیچ چیزی درمورد استعداد و علاقه نداره
  • غیرکاربردی بودن محتوا درسی
  • اساتیدی که نه دقدقه آموزشی داشتند نه هدفی از آموزش

بی‌تجربه بودن استاد:

کسانی که کاردانی و یا کارشناسی ناپیوسته میخونن بیشتر تجربه دارن تو این زمینه قشنگ اون جا شده یه جا که استادهای ترم اولی میان شروع به تدریس می‌کنند و آزمون و خطاهاشون رو روی ماها انجام میدن. بعد که اوکی شدند میرن برای تدریس کارشناسی پیوسته تو دانشگاه های بهتر، خب وقتی با دانشجو مثل موش آزمایشگاهی برخورد می‌کنن معلومه انگیزه دانشجو برای درس خوندن هم کم میشه.

داشتن انتظار بی‌جا از دانشجو:

مثلا تجربه خودم، استاد درس هوش مصنوعی جلسه پنجم اومده و داره از دانشجوها موضوع پروژه و موضوع سمینار میخواد و می‌پرسه میخواید تو تو چه حوزه‌ای سمینار بدید و پروژه تون چیه؟ خب من مگه چی تو این پنج جلسه یاد گرفتم که ازم موضوع پروژه و سمینار می‌خوای؟ حس نمیکنی زوده؟ دوست نداری یکم بیشتر در مورد مفاهیم درسی توضیح بدی تا بتونیم بهتر موضوع رو انتخاب کنیم؟

استاد اومده تدریس رو انداخته گردن دانشجو و از دانشجوها می‌خواد که با ارائه و پاورپوینت بجای اون استاد تدریس کنند. وسط ارائه ایراد هم می‌گیره! آخه آدم ناحسابی، من دارم بار اول این مبحث رو یاد می‌گیرم و توضیح میدم؛ خب بدیهی هست که از تویی که داری چندین ساله همین یدونه کتاب رو درس میدی کمتر به مطلب مسلط هستم.

دانشجو بودن شغل نیست:

پول شهریه رو از کجا بیارم؟ اولین روش حل اساتید پاک کردن صورت مسئله است، یا کارکن یا درس بخون، شبا کار کن، اگه پول نداری درس نخون که دیگه عالیه این حرف!

خلاصه‌ای از تجربه خودم:

  • روز اول اومدم پر از ذوق و شوق و علاقه
  • بعد دیدم یه استاد برنامه‌نویسی پیشرفته داریم که حتی مبانی برنامه‌نویسی رو هم بلند نیست و تا جلسه چهارم فکر می کرد که درس ما مبانی برنامه‌نویسیه.
  • بعد فکر کردم من دارم اشتباه میکنم
  • بعد دیدم که درست فکر می کنم و شروع به انکار کردم
  • بعد گفتم حالا این یه استاده دیگه ترم بعد همه چی درست میشه
  • بعد دیدم ترم بعدی هم وضع همینه
  • بعد بازم انکار کردم و گفتم ترم بعدی درست میشه
  • درست نشده که نشد

هنوز بعد از ۲ ترم معدل الف شدن هم همچنان امیدوار بودم که مشکل از من باشه بعد شروع کردم ریشه یابی مشکل تا حلش کنم، مشکلات دیگه هم پیدا شد، فهمیدم چارت درسی سن‌اش از من بیشتر! تو رشته کامپیوتر!! فهمیدم سرفصل ها هم قدیمیه و فهمیدم که علاوه بر اینکه استادهامون خوب نیستند فهمیدم محتوا هم خیلی بده و کلا نابوده و هیچ کس هم براش آپدیت کردن اینا مهم نیست و خلاصه اینقدر رفتم جلو که رسیدم به برسی عوامل موثر بر یادگیری و این پست رو نوشتم.

بعدم دیگه کامل قبول کردم که این دانشگاه برای من بیشتر معایب داره و هیچ مزیتی به معنای واقعی نداشت. فقط چیزهای خیلی کوچیکی بودند که صرفا با تلقین به خودم می‌شدن مزیت.

حالا دانشگاه داشت برام اصطکاک برام ایجاد می کرد و مجبور بودم که این اصطکاک رو کم کنم تا خیلی بهم آسیب نرسه مجبور شدیم از عامل‌های محافظ استفاده کنیم که اینا بودند:«مسخره بازی سر کلاس، پیچوندن کلاس و خلاصه هرچیزی که باعث میشد این اصطکاک کمتر بشه».

تو این روند دوتا استاد خوب خوردند بهمون اما خب ما دیگه نابود شده بودیم و سر اون کلاس‌ها هم مسخره بازی درآوردیم و کلاس‌شون رو پیچوندیم و دیگه خبری هم از معدل الف شدن ما نبود. البته من خودم شاغل بودم و هرچیزی که این دوتا استاد‌ها می‌گفتند رو بلد بودم اما بقیه هم کلاسی هام که می‌تونستند چیزی یادبگیرند هم تصمیم گرفتند که این کار رو نکنند و فقط این ترم رو هم مثل بقیه ترم‌ها بگذرونن بره. بخوام بهتر بگم:«نوش داروی بعد از مرگ سهراب بود» البته نوش داروی خیلی کم و کوچیکی هم بود. این دوتا استاد هم کلا برای فقط ۳ واحد از ۷۴ واحد دوره کاردانی داشتیم. سر همین ۳ واحد هم فهمیدم که چقدر ترم های اول اهمیت دارند و واقعا اگه کیفیت خوبی نداشته باشند می‌تونه تا ثریا دیوار رو کج کنه. خلاصه که ترم های اول اهمیتشون بیشتره و اگه شما که داری این پست رو میخونی کلا مسئولیتی تو دانشگاه داری حتما استادهای خوب رو تو ترم‌های اول قرار بدید تا دانشجوهاتون مثل ما بعد از دو ترم معدل الف شدن بیخیال نشند.

من یه پادکست هم دارم که می‌تونید اینجا بهش گوش بدید.

درس خوندنمدرسهدانشگاهکامپیوترتحصیل
کنجکاو در همه زمینه‌ها مخصوصا یادگیری لینک پادکست: https://t.me/+K7cYoZtx6hA2NGFk
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید