ویرگول
ورودثبت نام
امیرحسین کش‌دهقان
امیرحسین کش‌دهقاندانشجوی ریاضی امیرکبیرم. از ساختن چیزای نو لذت می‌برم و اینجا می‌نویسم تا ذهنم سبک بشه.
امیرحسین کش‌دهقان
امیرحسین کش‌دهقان
خواندن ۸ دقیقه·۳ ماه پیش

خلاصه‌ای از زندگی من

سلام من امیرحسین کش‌دهقان هستم ۲۰ سالمه، دانشجوی ریاضی امیرکبیرم و در حال حاضر دارم داخل شرکت بازاریابی شبکه‌ای فعالیت می‌کنم، من اینجا می‌خوام بنویسم که افکارم رو مکتوب کنم ذهنم رو کامل تخیله کنم، اگه داری این متن رو می‌خونی یعنی اینکه من از نوشتن خوشم اومده و شروع کردم به منتشر کردن نوشته‌هام..

تو این نوشته نمی‌خوام خیلی طولانی بنویسم فقط می‌خوام همین خلاصه یکم از خودم و ایده‌هام بگم، مطمئنم هرکدوم از اینا یه نوشته جدا می‌طلبه

فقط قبلش بگم که من واقعا تجربه نوشتنی ندارم و الان که دارم این متن رو می‌نویسم نمی‌دونم از کجا باید شروع کنم

فکر کنم باید از شخصیتم شروع کنم پس بیایید شروع کنیم

من همونطور که گفتم ۲۰ سالمه دانشجوی ترم ۵ ریاضیم، خودم رو آدمی خلاق می‌بینم از اون طرف خیلی نظم‌پذیر هستم، مسئولیت‌پذیری بالایی دارم ولی در قبال دیگران! خودم حقیقتش نمی‌دونم چی می‌خوام که در قبالش بخوام مسئول باشم، اگر هم چیزی بخوام در حد دو هفته اولش که انگیزه دارم می‌خوامش بعدش دیگه حوصله‌م سر میره و ولش می‌کنم، به خاطر همین سعی می‌کنم روی کاری که در لحظه به من حال می‌ده رو انجام بدم تا برای یه هدف خاص کاری انجام بدم، یعنی اون مسیر و فرایند برام خیلی جذاب‌تره تا هدف، حالا این یه بحث مفصله که توی یه نوشته جدا بازش می‌کنم، برگردم به خودم.

من بخوام زندگیم رو خیلی خلاصه تعریف کنم می‌تونم به دو بخش «قبل دانشگاه» و «بعد دانشگاه» تقسیم کنم. من دوران کودکی و ابتدای یه فرد خجالتی و درونگرا بودم، یعنی تو مدرسه یه گوشه ساکت بودم و همین، می‌شه گفت جوری بودم که مدرسه می‌پسنده یه پسری که ساکته و شلوع‌کاری نمی‌کنه درسش هم خوبه، من از اون اول به مشق و تکلیف اهمیت می‌دادم، کلاس اول دبستان هم طوریه که حتما اولیا هم باید تو تکالیف به دانش‌آموز کمک کنند، خانواده هم خب خیلی جدی نمی‌گرفتن، البته حق داشتن واقعا کی به تکالیف کلاس اول اهمیت می‌ده؟ ولی خب من کلا از اینکه معلم سر اینکه تکلیفم رو ننوشتم مثلا تنبیهم کنه می‌ترسیدم،‌ به خاطر همین تکالیفم رو می‌نوشتم، تکلیف نوشتن هم برام لذت‌بخش بود چون حس می‌کردم دارم کار مفید انجام می‌دم و از اونور هم معلم تشویق می‌کرد آدمو و این خیلی برام رضایت‌بخش بود(البته الان که فکر می‌کنم واقعا از روی یه درس ۵ صفحه‌ای فارسی خیلی کار احمقانه‌ایه ولی خب) دبستان که همینطوری می‌گذشت من هم از لاک خودمم کم کم اومدم بیرون و یکم زبون باز کردم، اینطوری بگم منی که دوست و رفیق داشتن برای من قفل بود سال ششم یه چنتا دوست خوب داشتم و خونه‌ی هم می‌رفتیم، کلا سال ششم سال جالبی بود، از اونطرف هم آزمون ورودی تیزهوشان و نمونه دولتی مطرح بود که اون درسه جدی‌تر می‌شد، من درسته که درسم خوب بود ولی اصلا بهم نمی‌خورد درسم خوب باشه، یعنی یه سری بچه درس‌خونارو دیدید که سر کلاس قشنگ فعال بودن، ولی من اینطوری نبودم، یه سر کلاس که اصلا هیچ تعاملی نداشتم فقط گیرنده بودم. ولی خب یادمه که اولین امتحان کلاسی مدرسه رو که دادم نمره‌م از همه بالاتر شد و اونجا بود که هم معلم هم بچه‌ها بهم توجه کنن که باعث شد اعتماد به نفسم بیشتر بشه و از لاک خودم اومدم بیرون، بگذریم فکر می‌کنم که اوضاع درسی من رو باید تو چنتا نوشته جدا بنویسم، یکی همین مدرسه، یکی کرونا و کنکور و آخرش هم دانشگاه.

خلاصه بگم سال ششم رفتیم جلو آزمون تیزهوشان دادم که قبول نشدم(الان که فکر می‌کنم خداروشکر) جاش نمونه دولتی قبول شدم که واقعا تغییر بزرگی بود چون مدرسه ما کوچیک بود و یهو بری یه مدرسه خیلی بزرگ بود، بعد هردرسی یه معلم، خلاصه که اوایل دوباره رفتم تو لاک خودم ولی به مرور بهتر شد و همینطوری گذشت تا کرونا، کرونا می‌تونم بگم فقط ۲ ۳ ماه اولش باحال بود بقیه‌ش عذاب، فقط کلاسای آنلاین خوبیش این بود که من شیطونیم گل کرده بود و سر کلاس با بچه‌ها آهنگ می‌ذاشتیم، منم همونارو ضبط می‌کردم با اونا کلیپ می‌ساختم، می‌تونم بگم خلاقیتم اونجا گل کرده بود، ولی از اون طرف وضعیت درس داغون، خلاصه اینا باز یه نوشته جدا می‌طلبه نگاه نکنید من همینطوری رد می‌شم.

حالا اینا که گذشت و رسیدیم به سال کنکور دیگه کلاسا حضوری شده بود و درسم اوکی شده بود، از اون ور هم دیگه گوشه‌گیر نبودم و سال کنکورم همه چیز بالانس بود (سال کنکورمم واقعا مفصله بهتره درمورد کنکور هم حتما یه نوشته جدا بنویسم) تا اینکه کنکور دادم و با رتبه ۲۳۰۰ اومدم رشته ریاضی دانشگاه صنعتی امیرکبیر( به هوای این اومدم رشته ریاضی چون بیشتر درساش با علوم کامپیوتر یکی بود) خلاصه که دانشگاه رفتم ولی خیلی فضاش با مدرسه فرق می‌کرد کلا یه دنیای دیگه‌اس دانشگاه مثل مدرسه نیست که یه ساختار مثل پادگان داشته همه چیز مسئولیتش با خود آدمه و خیلی آزاده ولی خب این آزادی دانشگاه می‌تونم بگم که کار دستم داد و عملا تو دانشگاه سر در گم بودم، همش بین دو راهی درس و کار گیر می‌کردم و آخر هم هیچ کدوم رو درست انجام نمی‌دادم، می‌تونم بگم تنها خوبی دانشگاه برای من این بود که خلاقیتم واقعا شکوفا شده و مثل دبیرستان یه خلاقیت آزمایشگاهی تو یه حوزه خاص (ساختن کلیپ و میم از چیزای مربوط به محیط اطرافم) تو دانشگاه واقعا تو همه حوزه‌ها خلاقیت داشتم و محدود به یه حوزه خاص نمی‌شد ولی مشکل اونجا بود که اون نظم ساختاری بیرونی دیگه وجود نداشت و من عملا اون استمرار رو نداشتم و به خاطر همین کارام نتیجه‌بخش نبود، از کارهایی که کردم می‌تونم از یه کانال یوتیوب حوزه سرگرمی مثال بزنم که ویدیوهاش کامل فان بود با تم دانشگاه، ویدیو بدون چهره بود و با میم فوتیج و صدای خودم ویدیو پر کردم، اینجوری بگم که ۱ ویدیو ساختم ولی یه هفته ادیتش زمان برد ازم چون سنگین بود ادیتش خودم دیدم ویدیو صرفا فانه و بار آموزشی نداره و خودمم جز اینکه ادیتم بهتر بشه چیز دیگه‌ای ازش یاد نمی‌گیرم، به خاطر همین ولش کردم، تابستون بعد ترم ۲ هم رفتم سرکار، کاره هم این بود که ما ادمین اینستاگرام بودیم و باید طلا و جواهر می‌فروختیم، ولی خب اینم کار خاص و آینده‌داری نبود و اومدم بیرون، چند جا شرکت طراحی وب هم برای کارآموزی رفتم ولی همه رو ریجکت شدم، با اینکه طراحی وب واقعا بیسیک بلد بودم ولی فکر کنم کارفرماها از کارآموز انتظار برنامه‌نویس سنیور دارن، به خاطر همین تصمیم گرفتم خودآموز برم جلو و فریلنسینگ کار کنم ولی مشکل فریلنسینگ کار کردن همون بحث عدم نظمه و متخصص بودن تو یه حوزه، من هم آدمی نبودم که تو یه حوزه متخصص باشم و از هرچیزی به طوری نسبی یه مهارتی داشتم. با این حساب تصمیم گرفتم یه وب‌سایت دایرکتوری ابزارهای هوش مصنوعی بسازم و از طریق تبلیغات و افیلیت مارکتینگ درآمد داشته باشم، این هم ۲ هفته روش سنگین کار کردم ولی بعدش طبق معمول حوصله‌م سر رفت و ول کردم، ولی اینبار بیشتر روی دلیل عدم استمرار خودم فکر کردم به این نتیجه رسیدم که شاید واقعا اون مسیره برام باید لذت‌بخش باشه، از اون ور هم چون تجربه یوتیوب و ادیت داشتم (چرا این کارهایی که دارم برای سایتم می‌کنم رو ضبطش نمی‌کنم و بذارم توی یوتیوب؟) همینجا بود که ایده‌ی کانال یوتیوب شخصیم شکل گرفت، جایی که هر کاری رو که می‌کنم رو دارم ضبط می‌کنم و می‌ذارم داخل یوتیوب، واقعا نسبت به شخصیت من کامل‌تر بود.

هم اون بحث تخصصی‌تر آموزشی توش بود و هم بحث فان و تولید محتواش ولی خب اینم درسته که ادیتش خیلی وقت‌گیر نبود ولی این میا‌ن‌ترمای واقعا بهم اجازه نمی‌داد که منظم ویدیو بذارم شاید بهانه کرده باشم ولی خب اون نخه پاره شد باز و دوباره من سردرگم شدم، همینطوری گذشت تا جنگ شد و همه چی رفت رو هوا، یه نکته‌ای که داشت واقعا داخل جنگ هیچکاری نمی‌شد کرد، کشور که کلا خوابید، امتحانا عقب افتاد، اینترنتم که قطع شد؛ ولی من خیلی غر نزدم و تو شمال که بودیم صبحا می‌رفتم پیاده‌روی، دریا هم رفتم، خلاصه که مفید استفاده کردم و همین شد که یه ایده به سرم زد، من موقعی که گزینه محدود باشه و تو یه محیط مناسب باشم می‌تونم بهره‌وری بالایی داشته باشم، اون زمان یکی از فامیلامون داخل بازاریابی شبکه‌ای کار می‌کرد، من هم رفتم اونجا و گفتم فرصت خوبیه، هم می‌تونم رو اون خلاقیتم مانور بدم و هم چون دفتر دستک و لیدر داره تنها نیستم و اون بحث استمراره حفظ می‌شد، ولی باز یچی کم بود، تو این بازاریابی شبکه‌ای عملا اون خلاقیته ملاک نبود و باید هرکاری که لیدرها می‌گفتن انجام بدیم، من با این موضوع مشکلی ندارم ولی همه دنبال کپی‌کارین یعنی چون یکی داخل اینستاگرام رگباری تبلیغ می‌داد و ویدیو ترفند سلامتی درست می‌کرد وفیلتر پیری انداخت پیجش گرفت بقیه هم باید همین کار رو بکنند، من ایده‌های خوبی دارم ولی چون اون ساختار درونی رو ندارم رفتم تو کار بازاریابی که اون ساختار بیرونی باشه در کنارش خودم هم بتونم اون خلاقیتم رو پیاده کنم، این نوشته رو هم به خاطر این می‌نویسم که دیگه یه جا بایگانی بشه و الکی دیگه بهش فکر نکنم و خودم رو خسته کنم و به جاش عمل کنم.

خلاصه که الان به این نتیجه رسیدم که منتشر کنم، امیدوارم خوشتون اومده باشه، فقط ببخشید از الان بگم نوشته‌های من قراره خیلی شاخه شاخه بشه.

باز اگه مشکلی در نوشته بود حتما بازخورد بدید خیلی ممنونتون می‌شم🙏

موفق و پیروز باشید.

دوران کودکیداستان زندگیاولین نوشتهبیوگرافی
۴
۱
امیرحسین کش‌دهقان
امیرحسین کش‌دهقان
دانشجوی ریاضی امیرکبیرم. از ساختن چیزای نو لذت می‌برم و اینجا می‌نویسم تا ذهنم سبک بشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید