#قبرستان!
جایی پر از حرفهای نگفته...
آرزوهای به سر انجام نرسیده...
حسرت های به دل مانده...
پشیمانی های بی اثر...
احساس های ابراز نشده...
عذرهای نخواسته...
درد های در دل مانده...
نفس های حبس در سینه...
بغض های مانده در گلو...
خنده هایی که محو شدند...
ماجراها و خاطراتی که هرگز بازگو نشدند...
صداهایی که سکوت شدند...
شیرین هایی که شور شدند...
نزدیک هایی که دور شدند...
مزه هایی که چشیده نشدند...
عطرهایی که بوییده نشدند...
آیه هایی که خوانده نشدند...
نگاه هایی که دزدیده نشدند...
رو هایی که برگردانده شدند...
بحث هایی که دعوا شدند...
شوخی هایی که توهین شدند...
اشتباهاتی که عادت شدند...
لطف های مکرری که حق های مسلم شدند...
حرف هایی که زخم شدند...
دل هایی که شکسته شدند...
حرکت هایی که متوقف شدند...
درود هایی که بدرود شدند...
گل هایی که پرپر شدند...
شاخه هایی که شکستند...
برگ هایی که افتادند...
تنه هایی که بریده شدند...
سقف هایی که ترک برداشتند...
انتقادهایی که تخریب شدند...
احترام هایی که تحریم شدند...
افترا هایی که تفریح شدند...
افتضاح هایی که تجلیل شدند...
گناهانی که توبه شدند...
ثواب هایی که کباب شدند...
مهر هایی که کینه شدند...
دوست هایی که دشمن شدند...
دشمن هایی که دوست شدند...
بهارهایی که خزان شدند...
تازه هایی که کهنه شدند...
جوان هایی که پیر شدند...
گرسنه هایی که از زندگی سیر شدند...
سرو هایی که خم شدند...
توان هایی که کم شدند...
شادی هایی که غم شدند...
نوشدارو هایی که سم شدند...
جمع هایی که تنهایی شدند...
خواب هایی که بیداری شدند...
چهره هایی که عکس های دیواری شدند...
اشک هایی که لبخند شدند...
زخم هایی که مرهم شدند...
اخم هایی که درهم شدند...
چشم هایی که بسته شدند...
پاهایی که خسته شدند...
دست های که سرد شدند...
بچه هایی که مرد شدند...
برگ های سبزی که زرد شدند...
زوج هایی که فرد شدند...
فرزندانی که ترد شدند...
باید هایی که کاش شدند...
رازهایی که فاش شدند...
پرده هایی که کنار رفتند...
عزیزانی که از میان رفتند...
فرصت هایی که چون ابر گذر کردند...
دل هایی که به دریا و...
قایق هایی که به شهر ها سفر کردند...
.
.
و
.
.
عمر هایی که تمام شدند...
.
.
.
تا هستیم نگذاریم این اتفاقات بیفتد...
.
#شاید_برای_ماهم_اتفاق_بیفتد...
#امیرحسین_سعادت_فر
جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰