◇کاریکَلِماتور
◇محمدصادق امیریفر
کاریکلماتور ترکیبی است از کاریکاتور و کلمه. همان کاریکاتور است در فضای #نقاشی که با دنیای کلمات درآمیخته و شده کاریکلماتور.
عباراتی معمولاََ کوتاه و با دیدی تازه و نگاهی طنازانه.
پرویز شاپور(۱۳۷۷-۱۳۰۲) در نشریه «خوشه» که سردبیر آن #احمد_شاملو بود اینگونه مینوشت و انگار شاملو این اسم را بر آنها سوار کرده بود.
عمران صلاحی دربارهی شاپور گفته بود:
"دنیایی که «شاپور» آفریده بسیار زیبا و شگفتانگیز است. وقتی آدم به دنیای شاپور پا میگذارد مثل بچهای است که وارد یک گاردن پارتی! عجیب شده مثل بچهای که با حیرت به یک منظرهی آتشبازی مینگرد.
شاپور کوتاهترین خط را برای طرح و کوتاهترین کلمه را برای طنز به کار میگیرد و میگوید: «چرا بیخود ولخرجی کنم و یک خط اضافی در طرحم مصرف کنم، این خط را نگه میدارم و با آن طرح دیگری میسازم!
«کاریکلماتور» خون تازهای است در رگهای طنز ایران، شاپور تمام حرفهایی را هم که در صحبت روزمرهٔ خود میزند کاریکلماتور است. وقتی وارد مجلسی میشود خداحافظی میکند و هنگامی که مجلس را ترک میکند سلام میدهد!
خلاصه دنیای شاپور دنیایی است به دور از همه دنیاها"
برخی از کاریکلماتورهای #پرویز_شاپور:
۱. دیدن شب احتیاج به چراغ ندارد.
۲. از تولدم ۵۰ سال دورم.
۳. هندوانهای که از دستم به زمین افتاد در اثر خونریزی مغزی درگذشت.
۴. تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت می کنند.
۵. روزها سرفه میکنم شبها سیاه سرفه.
۶. همه مردم سر «چوبرخت» کلاه میگذارند.
۷. آب تنی ماهی یک عمر طول میکشد.
۸. روی قبرم سنگ تمام گذاشتم.
۹. هیچ جنایتکاری به اندازه قلبم با خون سروکار ندارد.
۱۰. به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد.
کاریکلماتور عمر کوتاهی دارد اما شاید امروزه بتواند با توجه به گسترش فضاهای مجازی و علاقهمندی مخاطبان به محتوای کوتاه و لقمهای! مخاطب بیشتری را جذب کند.
___________