امیرمسعود مکرمی
امیرمسعود مکرمی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

یادداشتی بر تئاتر "جا به جا" / انباشت خرده‌روایت ها

تئاتر
تئاتر


"جا به جا"
چهار اپیزود / چهار کارگردان

▪︎
[ورود به سالن یعنی پا گذاشتن در جهانی واژگون!]
تئاتر به دو قسمت تقسیم میشود:
۱- واقع‌گرایی
۲- غیر واقع‌گرایی
سورئال ساختن از واقعیت های درونی نقش‌بسته در ذهن نویسنده قابل تقدیر است.
- اکنون دامغانی چقدر به نوشته‌ی خود وفادار بوده است؟!
دامغانی را از "افلیاسیون" میشناسم ؛ او سادیسم دارد! در اینجا سادیسم بد نیست ، سادیسم به معنای آزار تماشاگر است ، تماشاگر غرق در اندیشه های او بود ، تماشاگر به محقق شدن رویا و اندیشه‌‌های ذهن او کمک میکرد ، به طوری که ردپای او و جهان بینی‌اش در تمام اپیزود هایی که کارگردان های متفاوتی داشتند احساس میشد و همین موجب یکنواختی ریتم ، سمبولیسم بودن اثر(وجه مشترک کار‌هایش) طراحی صحنه مینیمال و در نهایت نگرش رابرت ویلسون وارانه‌ی او میشد که باعثِ عدم توجه تماشاچی در نیمه‌ی دوم اثر میشد.

- در نهایت کارگردان به جمع بندی ، تفکیک یا تلفیق این موارد رسیده است یا خیر؟
در ضمن این را هم بگویم که دامفانی و تیم اجرایی‌اش درست مقابل وحدت های ارسطویی ایستاده اند ؛ وحدت‌های کلاسیکی که به وحدت های پوچی بدل میشوند.
- چه چیزی باعث میشود گروه اجرایی پس از حدوداً ۴ سال به فکر اجرای مجدد اثر می‌افتند؟
پس از همه‌ی این‌ها ضرورت اجرایی به چه‌معناست؟! در سیاره‌‌ها؟! یا به رقص در آمدن حیوانات؟! یا پیشرفت متن در طول این ۴ سال؟! یا پرداخت به ایده؟! یا تجارت؟!
صاحب‌اثران قطعاً هدفی داشتند ، اما نسبت به پرداخت به ایده بی‌تفاوت بودند و هدف خود را به درستی بیان نکرده بودند یا حداقل "من" متوجه هدف‌شان نشده‌ام.
در انتها تلاش ها و زحمات دست‌اندرکاران کار را هم نمی‌شود نادیده گرفت.

امیرمسعود مکرمی

تئاترهنرسورئالاکسپرسیونیسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید